وبلاگ رسمی علی ترکاشوند
 
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان وبلاگ رسمی علی ترکاشوند و آدرس معارف.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. Just For Transfer To AVAFBLOG

 





 حکایت جالب

روزی مردی برای خود خانه ای بزرگ و زیبا خرید که حیاطی

 

بزرگ با درختان میوه داشت. در همسایگی او خانه ای قدیمی بود
که صاحبی حسود داشت که همیشه سعی می کرد اوقات او را تلخ
کند و با گذاشتن زباله کنار خانه اش و ریختن آشغال آزارش
می داد .یک روز صبح خوشحال از خواب برخاست و همین که به
ایوان رفت دید یک سطل پر از زباله در ایوان است . سطل را تمیز
کرد ، برق انداخت و آن را از میوه های تازه و رسیده حیاط خود
پر کرد تا برای همسایه ببرد .وقتی همسایه صدای در زدن او را
شنید خوشحال شد و پیش خود فکر کرد این بار دیگر برای دعوا
آمده است . وقتی در را باز کرد مرد به او یک سطل پر از میوه
های تازه و رسیده داد و گفت : " هر کس آن چیزی را با دیگری
قسمت می کند که از آن بیشتر دارد


برچسب‌ها:
[ شنبه 20 خرداد 1391برچسب:, ] [ 2:38 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

 

روزی شاگرد یه راهب پیر هندو از او خواست که واسش یه درس بیاد موندنی بده . راهب از شاگردش خواست کیسه نمک رو بیاره پیشش ، بعد یه مشت از اون نمک رو داخل لیوان نیمه پری ریخت و از او خواست اون آب رو سر بکشه . شاگرد فقط تونست یه جرعه کوچک از آب داخل لیوان رو بخوره ، اونم بزحمت .
استاد پرسید : " مزه اش چطور بود ؟ "
شاگرد پاسخ داد : " بد جوری شور و تنده ، اصلا نمیشه خوردش "
پیرهندو از شاگردش خواست یه مشت نمک برداره و اونو همراهی کنه . رفتند تا رسیدن کنار دریاچه .
استاد از او خواست تا نمکها رو داخل دریاچه بریزه ، بعد یه لیوان آب از دریاچه برداشت و داد دست شاگرد و ازش خواست اونو بنوشه .
شاگرد براحتی تمام آب داخل لیوان رو سر کشید . استاد اینبارهم از او مزه آب داخل لیوان رو پرسید.
شاگرد پاسخ داد : " کاملا معمولی بود ..
"
پیرهندو گفت : " رنجها و سختیهائی که انسان در طول زندگی با آنها روبرو میشه همچون یه مشت نمکه و اما این روح و قدرت پذیرش انسانه که هر چه بزرگتر و وسیعتر
بشه ، میتونه بار اون همه رنج و اندوه رو براحتی تحمل کنه ، بنابراین سعی کن یه دریا باشی تا یه لیوان آب


برچسب‌ها:
[ شنبه 20 خرداد 1391برچسب:, ] [ 2:34 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

 بهلول


هر وقت دلش می گرفت به کنار رودخانه می آمد. در ساحل می نشست و به آب نگاه می کرد. پاکی و طراوت آب، غصه هایش را می شست. اگر بیکار بود همانجا می نشست و مثل بچه ها گِل بازی می کرد.
آن روز هم داشت با گِل های کنار رودخانه، خانه می ساخت. جلوی خانه باغچه ایی درست کرد و توی باغچه چند ساقه علف و گُل صحرایی گذاشت.
ناگهان صدای پایی شنید برگشت و نگاه کرد. زبیده خاتون (همسر خلیفه) با یکی از خدمتکارانش به طرف او آمد. به کارش ادامه داد. همسر خلیفه بالای سرش ایستاد و گفت:
- بهلول، چه می سازی؟
بهلول با لحنی جدی گفت:
- بهشت می سازم.
همسر هارون که می دانست بهلول شوخی می کند، گفت:
- آن را می فروشی؟!
بهلول گفت:
- می فروشم.
- قیمت آن چند دینار است؟
- صد دینار.
زبیده خاتون گفت:
- من آن را می خرم.
بهلول صد دینار را گرفت و گفت:
- این بهشت مال تو، قباله آن را بعد می نویسم و به تو می دهم.
زبیده خاتون لبخندی زد و رفت.
بهلول، سکه ها را گرفت و به طرف شهر رفت. بین راه به هر فقیری رسید یک سکه به او داد. وقتی تمام دینارها را صدقه داد، با خیال راحت به خانه برگشت.
زبیده خاتون همان شب، در خواب، وارد باغ بزرگ و زیبایی شد. در میان باغ، قصرهایی دید که با جواهرات هفت رنگ تزئین شده بود. گلهای باغ، عطر عجیبی داشتند. زیر هر درخت چند کنیز زیبا، آماده به خدمت ایستاده بودند. یکی از کنیزها، ورقی طلایی رنگ به زبیده خاتون داد و گفت:
- این قباله همان بهشتی است که از بهلول خریده ای.
وقتی زبیده از خواب بیدار شد از خوشحالی ماجرای بهشت خریدن و خوابی را که دیده بود برای هارون تعریف کرد.
صبح زود، هارون یکی از خدمتکارانش را به دنبال بهلول فرستاد. وقتی بهلول به قصر آمد، هارون به او خوش آمد گفت و با مهربانی و گرمی از او استقبال کرد. بعد صد دینار به بهلول داد و گفت:
- یکی از همان بهشت هایی را که به زبیده فروختی به من هم بفروش.
بهلول، سکه ها را به هارون پس داد و گفت:
- به تو نمی فروشم.
هارون گفت:
- اگر مبلغ بیشتری می خواهی، حاضرم بدهم.
بهلول گفت:
- اگر هزار دینار هم بدهی، نمی فروشم.
هارون ناراحت شد و پرسید:
- چرا؟
بهلول گفت:
- زبیده خاتون، آن بهشت را ندیده خرید، اما تو می دانی و می خواهی بخری، من به تو نمی فروشم!



برچسب‌ها:
[ شنبه 20 خرداد 1391برچسب:, ] [ 2:33 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

1- برنامه‌ریزی صحیح 2- تلاش و پشتكار و انگیزه قوی شخصی 3- نظم در امور 4- حمایت و پشتیبانی خانواده 5- رقابت و تشویق به درس خواندن 6- در امور شخصی و خصوصاً درس خواندن، افرادی پیگیر، منظم و دقیق هستند. 7- از ثبات شخصیتی برخوردارند. 8- اعتماد به نفس خوبی دارند و در تصمیماتشان ثابت قدمند. 9- در برخورد با مشكلات، هراسان نمی‌شوند و فعالانه جهت حل آن‌ها گام برمی‌دارند و سعی می‌كنند كه از كوچك‌ترین امكان برای حل مسائل درسی‌شان استفاده كنند. 10- آن‌ها تشنه‌ی تفریح و خوشگذرانی نبودند. اما اگر موقعیتی برای تفریح پیش می‌آمد آن را از دست نمی‌داند. 11- تعدادی از آنان تفریحات عادی خود مانند ورزش و موسیقی را در طول سال تحصیل ترك نكردند. 12- مهم‌ترین مرجع مطالعه‌ی این افراد، كتاب درسی بود. 13- دومین مرجع مطالعه‌ی آن‌ها، تست‌های كنكور سراسری و آزاد بوده است. 14- 30 درصد از آن‌ها (براساس نیازشان) در برخی از درس علاوه بركتاب درسی و كتاب‌های تست، از سایركتب كمك آموزشی نیز استفاده كردند. 15- اكثر آنان در سركلاس بسیار متمركز، دقیق و تیز بودند و بیش‌تر مطالب را همان جا می‌آموختند. 16- در كلاس خودنمایی نمی‌كردند ولی فعال بودند. 17- انجام تكالیف برای آن‌ها اولویت داشت و تقریباً همه‌ی آن‌ها به طور منظم فعالیت‌های كلاسی را انجام می‌دادند. 18- درس را به طور عمیق و دقیق مطالعه می‌كردند و به كیفیت مطالعه‌ی خود بیش از كمیت آن توجه می‌كردند. 19- مطالعه‌ی هر درس را در زمان دلخواه خود انجام می‌دادند. 20- به طور منظم نكات درسی را تكمیل و جمع‌آوری می‌كردند. 21- از حاشیه نویسی، نت برداری و علامت‌گذاری استفاده می‌كردند. 22- به همه‌ی شكل‌ها، جدول‌ها، زیرنویس‌ها و حاشیه‌های كتاب درسی توجه می‌كردند و همه‌ی پرسش‌ها را حل می‌كردند. 23- به جای خواندن مثال‌های كتاب درسی، آن‌ها را حل می‌كردند. 24- اكثر آن‌ها تناقضات و اشكالات كتاب‌های درسی را پیدا می‌كردند. 25- 40 درصد آن‌ها یك درس و 40 درصد دیگر دو تا 3 و 20 درصد هم مقداری از اكثر درس‌ها را در طول یك روز مطالعه می‌كردند. 26- در درس ریاضی كه نیاز به تمرین زیاد دارد، به مرور زمان به حل مسائل می‌پرداختند. آن‌ها معتقد بودند كه به یك باره و در كوتاه‌مدت امكان تسلط بر ریاضی وجود ندارد. 27- اكثر مسائل را به صورت تشریحی حل می‌كردند و در مراحل نخستین از فرمول‌های تستی كم‌تر ولی پس از عید، از راه‌حل‌های تستی پركاربرد بیش‌تر استفاده می‌كردند. 28- مسائل را از راه‌های مختلف حل می‌كردند و تنها به یك راه حل اكتفا نمی‌كردند. 29- هنگام برخورد با یك مشكل درسی اول «فكر» می‌كردند و تنها در صورت نیافتن راه حل از سایرین كمك می‌خواستند. 30- به اشكالات خود توجه می‌كردند: هیچ اشكالی را دست كم نمی‌گرفتند درحل تمرین‌هایی كه اشكال داشتند با خود مدارا نمی‌كردند و دوباره آن‌ها را حل می‌كردند، یا به كمك دوستان یا معلمان خود برطرف می‌كردند. 31- تا قبل از عید بیش‌تر می‌خواندند و تمرین و تست حل می‌كردند ولی پركاری در تست‌زنی را به پس از عید موكول می‌كردند. 32- تست‌های انبوه و مشابه را دسته‌بندی می‌كردند و همه را یكجا حل نمی‌كردند. به تدریج و در نوبت‌های متعدد به حل آن‌ها می‌پرداختند. 33- با دقت پاسخ تمام تست‌ها را - حتی تست‌هایی را كه به درستی جواب داده بودند - مطالعه می‌كردند و نكات جالب توجه آن‌ها را یادداشت می‌كردند. 34- تست‌های اشكال دار خود را پس از مدتی مجدداً حل می‌كردند. 35- همه‌ی آن‌ها دروس عمومی را همراه با دروس اختصاصی می‌خواندند. تا قبل از عید سعی می‌كردند دروس اختصاصی را بیش‌تر از دروس عمومی بخوانند؛ به طوری كه نسبت زمان مطالعه‌ی دروس اختصاصی به دروس عمومی آن‌ها 3 به 1 و یا 4 به 1 بوده است. 36- مطالعه‌ی دروس پایه نسبت به دروس پیش‌دانشگاهی را براساس نقطه قوت خود تنظیم كرده بودند. ولی بیش‌ترشان به نسبت مساوی آن‌ها را مطالعه می‌كردند. 37- 85 درصد آن‌ها براساس برنامه‌ی زمان‌بندی شده دروس را مطالعه می‌كردند و 15 درصد هم بدون برنامه‌ریزی زمان‌بندی شده، پس از خسته شدن از مطالعه‌ی یك درس، به سراغ درس دیگری می‌رفتند. 38- در كنكورهای آزمایشی به طور جدی شركت می‌كردند و پس از هر آزمون، كوچك‌ترین اشكال خود را با مرور مجدد موضوع یا انجام تكالیف تكمیلی برطرف می‌كردند. آن‌ها هدف خود را از شركت در این آزمون‌ها، آشنایی با محیط، روش امتحان‌دهی، كشف نقاط ضعف، تنظیم وقت و از بین بردن استرس می‌دانستند. 39- امتحانات مدرسه‌ی خود را جدی می‌گرفتند و به تمام آن‌ها اهمیت می‌دادند. 40- اكثر آن‌ها انتظار داشتند كه رتبه‌های تك رقمی به‌دست آورند ولی همه‌ی آن‌ها پس از برگزاری آزمون‌های جامع آزمایشی دریافتند كه رتبه خوبی كسب خواهند كرد. دکتر نکوئی منیع : میگنا 


برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:, ] [ 9:36 قبل از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]
نامه دانشجویان دانشگاه تهران به سیدحسن
فارس، بسیج دانشجویی دانشگاه تهران و علوم پزشکی تهران خطاب به سیدحسن خمینی نامه‌ای نوشت که متن آن در ذیل می‌آید: 

حضور نوه بزرگوار بنیانگذار کبیر انقلاب

جناب حجت الاسلام و المسلمین حاج سید حسن خمینی

با عرض سلام و احترام؛

ضمن عرض تسلیت به مناسبت بیست و یکمین سالروز عروج ملکوتی حضرت امام خمینی(ره) خدمت شما و بیت معظم آن امام راحل، به نظر رسید با توجه به حواشی پیش آمده در سخنرانی حضرت عالی در مراسم ۱۴ خرداد امسال بیان برخی دغدغه‌ها و درد‌دل ها با جناب عالی انشا‌الله مورد رضای معمار کبیر انقلاب و آن بزرگ مرد تاریخ واقع گردد، باشد که بنا به آیه شریفه "فذکر ان الذکری تنفع المومنین" این موارد که جز از برای خیرخواهی نیست، مورد قبول افتد.

قطعا ما بسیبجیان و ملت شریف ایران برای شما احترام خاصی قائل هستیم و مطمئنیم همانطور که حاج احمدآقا پدر بزرگوارتان محبوب قلوب بود، شما نیز به واسطه رابطه نسبی با امام امت و علاقه وافر امت شهید پرور به ایشان، تا زمانی که همچون پدر بزرگوارتان در خط مکتب آن پیر فرزانه حرکت نمایید، محبوب قلوب مردم هستید. ولی...

جناب حاج سید حسن آقای خمینی؛

خواهشا به ما بفرمایید ما به عنوان بسیجیان روح الله چگونه باید طبق علاقه و آمال خود از حضرت عالی دفاع نماییم و به حضور شما ببالیم در صورتی که شاهد اتفاقات نامبارک و تلخی از جانب شما و برخی از اعضای خانواده حضرت امام (ره) بوده‌ایم؟

چگونه باید جواب حضرت امام (ره) و امت شهید پرور ایران را به واسطه دفاع از شما بدهیم؟

آری؛ به درستی اشاره نمودید! "هنوز ۲۰ سال از رحلت امام(ره) نگذشته است." اجازه دهید ما نیز به گلایه همین جمله را به خودتان عرض کنیم آقای سیدحسن خمینی "هنوز ۲۰ سال از رحلت امام(ره) نگذشته است"، چرا مردم باید شاهد باشند پس از گذشت ۲۰ سال نوه امام راحل خانم زهرا اشراقی جملات چنین گزافی را به حضرت امام (ره) نسبت دهد؟ آیا سخنان ایشان توهین به حضرت امام نیست؟ آیا تفکر امام مخصوص دهه ۶۰ بود و دیگر در دهه ۸۰ جواب نمی‌دهد؟!



آیا اگر ایشان سنشان بیشتر بود می‌توانست روی امام اثر بگذارد و تفکرات ایشان را تغییر دهد؟! آیا بیان این جملات توهین به منزلت والای حضرت امام (ره) نیست؟ شما به عنوان نوه امام آیا نباید نظر خود را در مورد این حرف‌ها بیان دارید؟

جناب حاج سید حسن آقای خمینی!

انتشار خبر حضور شما در مجلس عروسی یکی از اعضای ارشد جبهه مشارکت که عملکرد آن گروه در انتخابات و حوادث پس از آن هیچ رنگ و بویی از امام و خط نورانی امام نداشته و منتشر شدن عکس همنشینی شما با مهندس موسوی و آقای کروبی در آن مراسم، آیا نتیجه‌ای جز این دارد که مردم در حضور شما صدایشان را رساتر از قبل نمایند و به موسوی شعار مرگ بدهند؟



اعتراض به همراهی سران فتنه که از منظر مقام معظم رهبری(حفظه الله تعالی) و عموم مردم مرتکب جرمی بزرگ و غیر قابل بخشش شده‌اند کمترین دلیلی بود که مردم را به آن داشت که از سید حسن آقای خمینی بخواهند که بصیرت داشته باشد، به وصیت نامه مرحوم پدرش حاج احمدآقا عمل کند، آیا این درخواست‌های گزافی است؟!

آیا سخنان و موضع گیری‌های شما در مورد نقد برنامه "شاخص" که فقط فرمایشات حضرت امام (دامت برکاته) بود، باید نتیجه‌ای جز اعتراض مردم به جناب عالی را در پی داشته باشد؟ 

جناب حاج سید حسن آقای خمینی!

آیا سخن گزافی است که مردم بگویند چرا در اوج فتنه پشت ولی فقیه را خالی نمودید؟ بعید است که در این مدت به نسبت کوتاه فراموش کرده باشید تأکیدات پرشمار بنیانگذار انقلاب در حمایت و "پشتیبانی از ولایت فقیه" و دلیل آن تأکیدات را.

فراموش کرده‌اید که خمینی در مورد "میزان بودن آرای ملت" چه گفت؟ پس چرا از آن "میزان" حمایت نکردید؟

چرا در سالیان نه چندان دور که "سپرده شدن آرمان‌های امام به موزه" توسط برخی سیاسیون در فضای کشور طرح شد جناب عالی و مؤسسه حفظ و نشر آثار امام سکوت کرد و عکس‌العملی نشان نداد؟ آیا جز این است که جناب عالی باید محافظ، نگهبان و مروج افکار و آرمان‌های امام خمینی (ره) باشید؟

آیا فراموش کردید "محو شدن اسرائیل از صفحه روزگار" را؟ اگر هنوز به یاد دارید پس چه شد محکوم کردن قائله روز قدس سال گذشته؟ به یاد نداریم که پس از شنیدن شعار انحرافی "نه غزه نه لبنان..." توسط شما موضع‌گیری خاصی را شنیده باشیم؛ در این صورت انتظار نداشته باشید مردمی که شعارشان "هم غزه هم لبنان جانم فدای اسلام" است شما را به جای سیدحسن نصرالله، نواده آرمان‌های روح الله بدانند.



سید حسن نصرالله بی شک هم نوه و هم "نتیجه" آرمان‌ها و تفکرات خمینی است.

آیا فراموش کردید فرمایشات آن عارف روشن ضمیر در مورد حوادث روز عاشورا را؟ اگر فراموش نکرده‌اید پس چرا شما را در یوم الله نهم دی ماه ندیدیم؟

جناب حاج سید حسن آقای خمینی!

عده‌ای که شما آنها را "گروهی اندک" خطاب کردید، بنا به شهادت جمع میلیونی حاضر در آستان مقدس حضرت امام خمینی، نه فقط در محل سخنرانی شما بلکه در همه جای حرم حضور داشتند و پر واضح است که "گروهی اندک" در چنین مراسمی که با حضور چندین میلیون عاشق و دلباخته حضرت امام برگزار می‌شود، بعید است که بتوانند صحبت‌های نوه آن حضرت را قطع کنند. البته عدم امکان ایراد بیانات توسط شما، خود نشانه‌ای روشن است از آنکه برخلاف آن چه که فرمودید این جمع اندک نبود. ما شما را دعوت می‌کنیم تا بیندیشید به این که در فاصله این یکسال چه شده که همانهایی که در ۱۴ خرداد ۱۳۸۸ با آمدن شما به پشت تریبون شعار "صل علی محمد بوی خمینی آمد" سر دادند، امسال از شما اینگونه استقبال نمودند؟

نوه بزرگوار امام

غرض این بود که اندکی از دلایل اعتراضات انجام شده توسط مردمی که به مانند هر سال از اقصی نقاط کشور؛ فرسنگ‌ها راه پیموده بودند تا با امام و رهبر عزیزشان تجدید میثاق کنند را، خدمت شما عرض کنیم. سخن بسیار داریم اما چه کنیم که به خاطر ملاحظاتی امکان آن که همه را در این نامه بنویسیم، وجود ندارد اما اعلام آمادگی می‌کنیم که در جلسه‌ای خصوصی و غیر رسانه‌ای در خدمتتان باشیم تا آنچه به صلاح نبود در این نامه بنویسیم، در آنجا به صورت شفاف مطرح شود و درد و دل خویش را با یادگارِ یادگارِ امام مطرح سازیم و اندکی از دغدغه‌هایمان بگوییم تا بیش از این دیر نشده است.


برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:, ] [ 9:36 قبل از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

قصه ی این عشقی که میگم / عشقه لیلای مجنونه

با یه روایته دیگه / لیلی جای مجنونه!

مجنون سره عقل اومده/ شده آقای این خونه

تعصب و یه دندگیش کرده لیلی رو دیوونه!

اما لیلی بی مجنونش دق میکنه میمیره

با یه اخمه کوچیکه اون ، دلش ماتم میگیره

میگه باید بسازم، این مثله یک دستوره!

همین یه راه مونده واسش! ، چون عاشقه مجبوره

زوره ، عشقه تو زوره / احساس ، همیشه کوره

هرجا، خودخواهی باشه / انصاف ،از اونجا دوره

عاقبته لیلیه ما / مثله گلهای گلخونه

تو قابه سرده شیشه ای / پژمرده و دلخونه

حکایت عشقه اونا / مثله برفه زمستونه

اومدنش خیلی قشنگ / آب کردنش آسونه!

اخمه تو خالی از عشقو / بی نوره سوتو کوره!

عاشق کشی مرامته / نگات سرده و مغروره

عشق اومده توی نگاش / از کینه ی تو دوره!

یه کاری کن تو هم براش/کمه عاشقیتم زوره!

زوره ، عشقه تو زوره / احساس ، همیشه کوره

هرجا، خودخواهی باشه / انصاف، از اونجا دوره


برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:, ] [ 9:36 قبل از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

هاروکا ایشیماتسو  

او مدیرعامل ژاپن ایرلاینز است. یکی از ده شرکت خطوط هوایی برتر جهان.

برای این که کارمندان شرکتش اخراج نشوند، حقوق خودش را کاهش داد.

از سال 2007 تابه حال، حقوق او حتی کمتر از حقوق خلبان‌های زیردستش است.

او با اتوبوس به سر کار می رود.

موقع نهار مثل بقیه کارمندان در صف کافه تریا می ایستد.
او دفتر کار ندارد. میزش در سالن، کنار بقیه کارمندان است.


برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:, ] [ 9:36 قبل از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

گفتم:چقدر احساس تنهايي ميكنم

گفتي:فاني قريب   من كه نزديكم بقره-186

گفتم:تو هميشه نزديكي من دورم ...كاش مي شد بهت نزديك شم

گفتي:واذكر ربك في نفسك تضرعاوخيفه ودون الجهرمن القول بالغدو والاصال   هرصبح وعصرپروردگارت روپيش خودت باخوف وتضرع وبا صداي آهسته ياد كن  اعراف-205

گفتم:اين هم توفيق ميخواد

گفتي:الا تحبون ان يغفر الله لكم    دوست نداريد خداببخشدتون؟؟؟  نور-22

گفتم:معلومه كه دوست دارم منو ببخشي

گفتي:واستغفرواربكم ثم توبوااليه     پس ازخدابخواهيد ببخشدتون وبعدتوبه كنيد هود-90

گفتم:بااين همه گناه چيكارميتونم بكنم

گفتي:الم يعلموا ان الله هو يقبل التوبه عن عباده  مگه نمي دونيد خداست كه توبه روازبنده هاش قبول ميكنه!!!توبه-104

گفتم :ديگه روي توبه ندارم

گفتي:الله العزيز العليم غافر الذنب وقابل التوب    ولي خداعزيزه ودانا اوآمرزنده ي گناه هست وپذيرنده يتوبه  غافر-2-3

گفتم:بااين همه گناه براي كدوم گناهم توبه كنم؟؟؟

گفتي:ان الله يغفرالذنب جميعا   خداهمه گناهارو مي بخشه  زمر-53

گفتم:يعني بازم بيام ؟؟؟بازم منو ميبخشي؟؟؟

گفتي:ومن يغفرالذنب الاالله   به جز خداكيه كه گناهان رو ببخشه؟؟؟آل عمران-135

گفتم:دربرابر اين همه مهربونيت چيكارميتونم بكنم؟

گفتي:ياايهاالذين آمنوااذكرالله كثيرا وسبحوه بكره واصيلا هوالذي يصلي عليكم وملايكته ليخرجكم من الظلمات الي النور وكان بالمومنين رحيما  اي مومنين!خدارازياد يادكنيد وصبح وشب تسبيحش كنيد اوكسي هست كه خودش وفرشته هاش برشما درود ورحمت مي فرستن تا شما روازتاريكي ها به سوي روشنايي بيرون بيارن.خدانسبت به مومنين مهربونه احزاب

بعدانوشت:هيچي براي گفتن ندارم!!!


برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:, ] [ 9:36 قبل از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

«اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۗ مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِندَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ * لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ ۖ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ۚ فَمَن یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَیٰ لَا انفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ * اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ ۖ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُمَاتِ ۗ أُولَٰئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ ۖ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ»

«خداست كه معبودى جز او نيست؛ زنده و برپادارنده است؛ نه خوابى سبك او را فرو مى‌گيرد و نه خوابى گران؛ آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است، از آنِ اوست. كيست آن كس كه جز به اذن او در پيشگاهش شفاعت كند؟ آنچه در پيش روى آنان و آنچه در پشت سرشان است مى‌داند. و به چيزى از علم او، جز به آنچه بخواهد، احاطه نمى‌يابند. كرسى او آسمانها و زمين را در بر گرفته، و نگهدارى آنها بر او دشوار نيست، و اوست والاى بزرگ. * در دين هيچ اجبارى نيست. و راه از بيراهه بخوبى آشكار شده است. پس هر كس به طاغوت كفر ورزد، و به خدا ايمان آورد، به يقين، به دستاويزى استوار، كه آن را گسستن نيست، چنگ زده است. و خداوند شنواى داناست. * خداوند سرور كسانى است كه ايمان آورده‌اند. آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى به در مى‌برد. و [لى‌] كسانى كه كفر ورزيده‌اند، سرورانشان [همان عصيانگران=] طاغوتند، كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكيها به در مى‌برند. آنان اهل آتشند كه خود، در آن جاودانند.»





برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:, ] [ 9:36 قبل از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

مرحوم قطب الدّين راوندى رضوان اللّه تعالى عليه به نقل از ابوهاشم جعفرى حكايت نمايد:
روزى شخصى به محضر مبارك حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد عليه السلام وارد شد و اظهار داشت : ياابن رسول اللّه ! پدرم سكته كرده و مرده است و داراى اموال و جواهراتى بسيار مى باشد، كه من از محلّ آن ها بى اطّلاع هستم .
و من داراى عائله اى بسيار سنگين هستم ، كه از تاءمين زندگى آن ها عاجز و ناتوان مى باشم .
و سپس اظهار داشت : به هر حال من يكى از دوستان و علاقه مندان به شما هستم ، تقاضامندم به فرياد من برسى و مرا از اين مشكل نجات دهى .
امام جواد عليه السلام در پاسخ به تقاضاى او فرمود: پس از آن كه نماز عشاى خود را خواندى ، بر محمّد و اهل بيتش عليهم السلام ، صلوات بفرست .
پس از آن ، پدرت را در عالم خواب خواهى ديد؛ و آن گاه تو را نسبت به محلّ ثروت و اموالش آگاه مى نمايد.
آن شخص به توصيه حضرت عمل كرد و چون پدر خود را در عالَم خواب ديد، به او گفت : پسرم ! من اموال خود را در فلان مكان و فلان محلّ پنهان كرده ام ، آن ها را بردار و نزد فرزند رسول خدا، حضرت ابوجعفر، امام محمّد جواد عليه السلام برسان .
هنگامى كه آن شخص از خواب بيدار گشت ، صبحگاهان به طرف محلّ مورد نظر حركت كرد.
و چون به آن جا رسيد، پس از اندكى جستجو اموال را پيدا نمود و آن ها را برداشت و خدمت امام جواد عليه السلام آورد و جريان را براى حضرت بازگو كرد.
و سپس گفت : شكر و سپاس خداوند متعال را، كه شما آل محمّد عليهم السلام را اين چنين گرامى داشت ؛ و از شما را از بين خلايق برگزيد، تا مردم را از مشكلات و گرفتارى ها نجات بخشيد.-الخرايج والجرايح : ج 2، ص 665، ح 5.


برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:, ] [ 9:36 قبل از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]
صفحه قبل 1 ... 28 29 30 31 32 ... 64 صفحه بعد
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو مطالب
5 تير 1394
0 تير 1394 5 خرداد 1394 3 خرداد 1394 2 خرداد 1394 1 خرداد 1394 7 ارديبهشت 1394 7 فروردين 1394 4 اسفند 1393 1 اسفند 1393 3 بهمن 1393 3 دی 1393 5 شهريور 1393 4 شهريور 1393 6 خرداد 1393 6 ارديبهشت 1393 3 ارديبهشت 1393 7 ارديبهشت 1392 6 ارديبهشت 1392 5 ارديبهشت 1392 4 ارديبهشت 1392 3 ارديبهشت 1392 1 ارديبهشت 1392 7 فروردين 1392 0 فروردين 1392 7 اسفند 1391 6 اسفند 1391 5 اسفند 1391 4 اسفند 1391 3 اسفند 1391
امکانات وب

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 155
بازدید دیروز : 106
بازدید هفته : 261
بازدید ماه : 1583
بازدید کل : 43462
تعداد مطالب : 632
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


استخاره با قرآن
استخاره با قرآن

ختم آیت الکرسی جهت ظهور
بسم الله الرّحمن الرّحیم

اللّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
امکانات وب
ذکـــــر ایــــام هـــفتـــه
ورق زدن قرآن آنلاین

کد دعای فرج برای وبلاگ

[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ]