وبلاگ رسمی علی ترکاشوند | ||
|
دخترک حاضرجواب
یک روز یک دختر کوچک در آشپزخانه نشسته بود و به مادرش که داشت آشپزى مىکرد نگاه مىکرد. برچسبها:
بعضی از آدمها را باید چند بار خواند تا معنی آنها را فهمید و
بعضی از آدمها را باید نخوانده دور انداخت.. بعضی آدمها جلد زرکوب دارند٬بعضی جلد ضخیم، بعضی جلد نازک وبعضی اصلا جلد ندارند. بعضی آدمها با کاغذ کاهی نا مرغوب چاپ می شوند و بعضی با کاغذ خارجی. بعضی آدمها تر جمه شده اند و بعضی تفسیر می شوند. بعضی از آدمها تجدید چاپ می شوند و بعضی از آدمها فتو کپی آدمهای دیگرند. بعضی از آدمها دارای صفحات سیاه وسفیداند و بعضی از آدمها صفحات رنگی و جذاب دارند. بعضی از آدمها قیمت پشت جلد دارند. بعضی از آدمها با چند درصد تخفیف به فروش می رسند. بعضی از آدمها بعد از فروش پس گرفته نمی شوند. بعضی ازآدمها را باید جلد گرفت. بعضی از آدمها را می شود توی جیب گذاشت و بعضی را توی کیف. بعضی از آدمها نمایشنامه اند و در چند پرده نوشته و اجرا می شوند. بعضی از آدمها فقط جدول سرگرمی اند وبعضی ها معلومات عمومی. بعضی از آدمها خط خوردگی و خط زدگی دارند و بعضی از آدمها غلط های چاپی فراوان . ازروی بعضی از آدمها باید مشق نوشت و از روی بعضی آدمها باید جریمه نوشت به راستی ما کدامیم؟ از نوشتههای مرحوم قیصر امینپور
برچسبها:
تو آیا عاشقی کردی بفهمی عشق یعنی چه؟ تو آیا با شقایق بودهای گاهی؟ نشستی پای اشکِ شمعِ گریان تا سحر یک شب؟
تو آیا قاصدکهای رها را دیدهای هرگز، که از شرم نبود شادپیغامی، میان کوچهها سرگشته میچرخند؟ نپرسیدی چرا وقتی که یاسی، عطر خود تقدیم باغی میکند چیزی نمیخواهد
و چشمان تو آیا سورهای از این کتاب هستی زیبا، تلاوت کرده با تدبیر؟
تو از خورشید پرسیدی، چرا بیمنت و با مهر میتابد؟ تو رمز عاشقی، از بال پروانه، میان شعلههای شمع، پرسیدی؟ تو آیا در شبی، با کرم شبتابی سخن گفتی از او پرسیدهای راز هدایت، در شبی تاریک؟ تو آیا، یاکریمی دیدهای در آشیان، بیعشق بنشیند؟ تو ماه آسمان را دیدهای، رخ از نگاه عاشقان نیمهشبها بربتاباند؟ تو آیا دیدهای برگی برنجد از حضور خار بنشسته کنار قامت یک گل؟ و گلبرگ گلی، عطر خودش، پنهان کند، از ساحت باغی؟ تو آیا خواندهای با بلبلان، آواز آزادی؟
تو آیا هیچ میدانی، اگر عاشق نباشی، مردهای در خویش؟ نمیدانی که گاهی، شانهای، دستی، کلامی را نمییابی ولیکن سینهات لبریز از عشق است… تو پرسیدی شبی، احوال ماه و خوشه زیبای پروین را؟ جواب چشمک یک از هزاران اخترِ آسمان را، دادهای آیا ؟!
ببینم، با محبت، مهر، زیبایی، تو آیا جمله میسازی؟
نفهمیدی چرا دلبستِ فالِ فالگیری میشوی با ذوق! که فردا میرسد پیغام شادی! یک نفر با اسب میآید! و گنجی هم تو را خوشبخت خواهد کرد! تو فهمیدی چرا همسایهات دیگر نمیخندد؟ چرا گلدان پشت پنجره، خشکیده از بیآبیِ احساس؟ نفهمیدی چرا آیینه هم، اخمِ نشسته بر جبینِ مردمان را برنمیتابد؟ نپرسیدی خدا را، در کدامین پیچ، ره گم کردهای آیا؟
جوابم را نمیخواهی تو پاسخ داد، ای آیینه دیوار!!؟ ز خود پرسیدهام در تو! که عاشق بودهام آیا!!؟ جوابش را تو هم، البته میدانی سکوت مانده بر لب را تو هم ای من! به گوش بسته میخوانی
برچسبها:
برچسبها: کتاب فارسی کلاس اول ابتدایی سال ۱۳۷۰ تمام صفحات کامل) برچسبها: ادامه مطلب چهره زشت نفرت (حکایت) برچسبها: یک شب با زنی دیگر ::.
او میگفت که پس از سالها زندگی مشترک، همسرم از من خواست که با زن دیگری برای شام و سینما بیرون بروم. زنم گفت که مرا دوست دارد، ولی مطمئن است که این زن هم مرا دوست دارد. و از بیرون رفتن با من لذت خواهد برد. برچسبها: برچسبها: ادامه مطلب |
|