وبلاگ رسمی علی ترکاشوند
 
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان وبلاگ رسمی علی ترکاشوند و آدرس معارف.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. Just For Transfer To AVAFBLOG

 





 خاطره ایی از استاد ما

چند روزی به آمدن عید مانده بود. بیشتر بچه ها غایب بودند، یا اکثرا" رفته 
بودند به شهرها و شهرستان های خودشان یا گرفتار کارهای عید بودند اما استاد
 ما بدون هیچ تاخیری آمد سر کلاس و شروع کرد به درس دادن.
استاد خشک و مقرراتی ما خود مزیدی شده بر دشواری "صدرا".
بالاخره کلاس رو به پایان بود که یکی از بچه ها خیلی آرام گفت: استاد آخره سالی دیگه بسه!
استاد هم دستی به سر تهی از موی خود کشید! و عینکش را از روی چشمانش برداشت و همین طور که آن را می گذاشت روی میز، خودش هم برای اولین بار روی صندلی جا گرفت.
استاد 50 ساله‌مان با آن کت قهوه‌ای سوخته‌ای که به تن داشت، گفت: حالا که 
تونستید من رو از درس دادن بندازید بذارید خاطره ای رو براتون تعریف کنم.
"من حدودا 21 یا 22 سالم بود، مشهد زندگی می کردیم، پدر و مادرم کشاورز بودند 
با دست های چروک خورده و آفتاب سوخته، دست هایی که هر وقت اون ها رو می 
دیدم دلم می خواست ببوسمشان، بویشان کنم، کاری که هیچ وقت اجازه آن را به 
خود ندادم با پدرم بکنم اما دستان مادرم را همیشه خیلی آرام مثل "ماش پلو" 
که شب عید به شب عید می خوردیم بو می کردم و در آخر بر لبانم می گذاشتم.
استادمان حالا قدری هم با بغض کلماتش را جمله می کند: نمی دونم بچه ها شما هم به این پی بردید که هر پدر و مادری بوی خاص خودشان را دارند یا نه؟ ولی من بوی
 مادرم را همیشه زمانی که نبود و دلتنگش می شدم از چادر کهنه سفیدی که گل 
های قرمز ریز روی آن ها نقش بسته بود حس می کردم، چادر را جلوی دهان و 
بینی‌ام می گرفتم و چند دقیقه با آن نفس می کشیدم...
اما نسبت به پدرم؛ مثل تمام پدرها؛ هیچ وقت اجازه ابراز احساسات پیدا نکردم جز یک بار، آن هم نه به صورت مستقیم.
نزدیکی های عید بود، من تازه معلم شده بودم و اولین حقوقم را هم گرفته بودم، صبح 
بود، رفتم آب انبار تا برای شستن ظروف صبحانه آب بیارماز
 پله ها بالا می آمدم که صدای خفیف هق، هق مردانه ای راشنیدم، از هر پله 
ای که بالا می آمدم صدا را بلندتر می شنیدم...استاد حالا خودش هم گریه می کند...
پدرم بود، مادر هم آرامش می کرد، می گفت آقا! خدا بزرگ است، خدا نمیذاره ما پیش
 بچه ها کوچیک بشیم، فوقش به بچه ها عیدی نمی دیم، قرآن خدا که غلط نمی شه 
اما بابام گفت: خانم نوه هامون تو تهران بزرگ شدند و از ما انتظار دارند، 
نباید فکر کنند که ما ...حالا دیگه ماجرا روشن تر از این بود که بخواهم دلیل گریه های بابام رو از مادرم بپرسم، دست کردم توی جیبم، 100 تومان بود، کل پولی که از مدرسه گرفته بودم، گذاشتم روی گیوه های پدرم و خم شدم و گیوه های پر از خاک و خلی که هر روز در زمین زراعی، همراه بابا بود بوسیدم.
آن سال همه خواهر و برادرام ازتهران آمدند مشهد، با بچه های قد و نیم قد که هر کدام به راحتی "عمو" و "دایی" نثارم می کردند.
بابا به هرکدام از بچه ها و نوه ها 10 تومان عیدی داد، 10 تومان ماند که آن را هم به عنوان عیدی داد به مامان.
اولین روز بعد از تعطیلات بود، چهاردهم، که رفتم سر کلاس.
بعد از کلاس آقای مدیر با کروات نویی که به خودش آویزان کرده بود گفت که کارم 
دارد و باید بروم اتاقش، رفتم، بسته ای از کشوی میز خاکستری رنگ زوار درفته
 گوشه اتاقش درآورد و داد به من.گفتم: این چیه؟"باز کن می فهمی .باز کردم، 900 تومان پول نقد بود!این برای چیه؟
"از مرکز اومده؛ در این چند ماه که اینجا بودی بچه ها رشد خوبی داشتند برای همین من از مرکز خواستم تشویقت کنند."راستش
 نمی دونستم که این چه معنی می تونه داشته باشه، فقط در اون موقع ناخودآگاه
 به آقای مدیر گفتم این باید 1000 تومان باشه نه 900 تومان!
مدیر گفت از کجا می دونی؟ کسی بهت گفته؟ گفتم: نه، فقط حدس می زنم، همین.
راستش مدیر نمی دونست بخنده یا از این پررویی من عصبانی بشه اما در هر صورت گفت از مرکز استعلام می‌گیرد و خبرش را به من می دهد.
روز بعد تا رفتم اتاق معلمان تا آماده بشم برای کلاس، آقای مدیر خودش را به من
 رساند و گفت: من دیروز به محض رفتنت استعلام کردم، درست گفتی، هزار تومان 
بوده نه نهصد تومان، اون کسی که بسته رو آورده صد تومانش را کِش رفته بود 
که خودم رفتم ازش گرفتم اما برای دادنش یه شرط دارم..."چه شرطی؟"
بگو ببینم از کجا می دونستی؟ نگو حدس زدم که خنده دار است.
***
استاد کمی به برق چشمان بچه ها که مشتاقانه می خواستند جواب این سوال آقای مدیر 
را بشنوند، نگاه کرد و دسته طلایی عینکش را گرفت و آن را پشت گوشش جا داد و
 گفت: "به آقای مدیر گفتم هیچ شنیدی که خدا 10 برابر عمل نیکوکاران به آن 
ها پاداش می دهد؟"


برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 9:49 قبل از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

 اعتقاداتمان را چند می فروشیم؟

مُبلغ اسلامی بود . در یکی از مراکز اسلامی لندن. عمرش را گذاشته بود روی این کار تعریف می کرد که یک روز سوار تاکسی می شود و کرایه را می پردازد . راننده بقیه پول را که برمی گرداند 20 سنت اضافه تر می دهد . می گفت :چند دقیقه ای با خودم کلنجار رفتم که بیست سنت اضافه را برگردانم یا نه آخر سر بر خودم پیروز شدم و بیست سنت را پس دادم وگفتم آقا این را زیاد دادی ...

گذشت و به مقصد رسیدیم . موقع پیاده شدن راننده سرش را بیرون آوردو گفت آقا از شما ممنونم . پرسیدم بابت چی ؟ گفت می خواستم فردا بیایم مرکز شما و
مسلمان شوم اما هنوز کمی مردد بودم . وقتی دیدم سوار ماشینم شدید خواستم 
شما را امتحان کنم . با خودم شرط کردم اگر بیست سنت را پس دادید بیایم . 
فردا خدمت می رسیم تعریف می کرد : تمام وجودم دگرگون شد حالی شبیه غش به من دست داد . من مشغول خودم بودم در حالی که داشتم تمام اسلام را به بیست سنت می فروختم ..


برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 9:44 قبل از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

 بخشید آقا اجازه...!!!

جوان خیلی آرام و متین به مرد نزدیک شد و با لحنی موأدبانه گفت :
ببخشید آقا! من می تونم یه کم به خانوم شما نگاه کنم و لذت ببرم؟
مرد که اصلا توقع چنین حرفی را نداشت و حسابی جا خورده بود، مثل آتشفشان از جا در رفت و میان بازار و جمعیت، یقه جوان را گرفت و عصبانی، طوری که رگ گردنش بیرون زده بود، او را به دیوار کوفت و فریاد زد
مردیکه عوضی، مگه خودت ناموس نداری ... گه می خوری تو و هفت جد آبادت ... خجالت نمی کشی؟ ...
جوان امّا، خیلی آرام، بدون اینکه از رفتار و فحش های مرد عصبی شود و عکس العملی نشان دهد، همانطور موأدبانه و متین ادامه داد
خیلی عذر می خوام فکر نمی کردم این همه عصبی و غیرتی شین، دیدم همه بازار دارن بدون اجازه نگاه میکنن و لذت می برن، من گفتم حداقل از شما اجازه بگیرم که نامردی نکرده باشم ... حالا هم یقمو ول کنین، از خیرش گذشتم
مرد خشکش زد ... همانطور که یقه جوان را گرفته بود، آب دهانش را قورت داد و زیر چشمی زنش را برانداز کرد ...


برچسب‌ها:
[ چهار شنبه 6 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 9:42 قبل از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

 




كدهای مخفی نوکیا 

كدهاي گوشي نوكيا : ( اين كدها را از سمت چپ به راست وارد گوشي نمائيد)
#06#*

سریال نامبر گوشی را نشان میدهد ( IMEI )
#92702689#*

نمایش : سریال نامبر گوشی ، تاریخ ساخت ، تاریخ فروش ، تاریخ آخرین تعمیرات ( 0000 به معنای نداشتن تعمیر قبلی) برای خروج از این صفحه باید گوشی را خاموش و دوباره روشن کنید. ( روي گوشي 3310 – 3660 )
#3370*

با این کد شما از حالت EFR استفاده خواهید کرد که باعث میگردد از حداکثر کیفیت صدای گوشی برخوردار شوید اما در عوض مصرف باطری شما کمی بالاتر خواهد رفت
بر روی گوشی نوکیا 3310 آزمایش شد و عمل کرد
#3370#

حالت EFR را غیر فعال میسازد.
#4720#*

گوشی را در حالت کیفیت صدای پائین قرار می‌دهد و در عوض مصرف باطری شما درحدود 30 درصد کاهش میابد.
#4720#*

حالت قبل را غیر فعال میسازد.
#0000#* و یا #9999#*

ورژن سیستم عامل گوشی ، تاریخ ساخت نرم افزار ، و نوع فشرده سازی را نشان میدهد.
#30#*

شماره های محرمانه گوشی را نمایش میدهد.
#67705646#*

در گوشیهای مدل 3310 و 3330 لگوی شبکه را حذف میکند ( IR-TCI )
#73#*

تایمر گوشی و همچنین تمام امتیازات بدست آمده در بازیها را Reset میکند.
#746025625#*

نمایش وضعیت سرعت clock سیمکارت گوشی. اگر گوشی شما دارای حالت SIM Clock Stop Allowed باشد به این معنا خواهد بود که گوشی شما میتواند درحالت کمترین میزان مصرف باطری درحالت Standby قرار بگیرد.
#2640#*

کد رمز فعلی گوشی را نشان میدهد. کد رمز گوشی در حالت عادی 12345میباشد.
#7780#*

RESET گوشی یا همان بازگشت به حالت تنظیمات کارخانه ای. مناسب برای زمانیکه گوشی قاطی کرده است . درواقع درایو C گوشی را ریست میکند (ریست گوشی بدون حذف برنامه ها) بعد از وارد کردن این کد ، گوشی از شما تقاضای وارد کردن security code را خواهد داشت که اگر آنرا قبلا تغییر نداده باشید 12345 میباشد.
#7370#*

فرمت گوشی يا همون مستر ريست . مناسب برای زمانیکه گوشی خیلی خیلی قاطی کرده است. درواقع این کد درایو C گوشی را فرمت میکند و البته تمامی برنامه ها و فایلهای موجود بر روی این درایو از بین خواهند رفت . بعد از وارد کردن این کد ، گوشی از شما تقاضای وارد کردن security code را خواهد داشت که اگر آنرا قبلا تغییر نداده باشید 12345 میباشد.
#43#*

کنترل حالت) call waiting انتظار گوشی).
#61#*

کنترل شماره ای که به عنوان divert در صورتیکه به تلفن پاسخ داده نشود ، تعیین گردیده است.
#62#*

کنترل شماره ای که به عنوان divert درصورتیکه شبکه دچار اشکال باشد( آنتن نباشد) تعیین گردیده است.
#67#*

کنترل شماره ای که به عنوان divert درصورتیکه گوشی اشغال باشد ، تعیین گردیده است.
#شماره*21**

divert به شماره مورد نظر در هر حالتی.
#شماره*61**

divert به شماره موردنظر در حالت عدم پاسخ گوئی ( no Reply )به تلفن زده شده.
#شماره*67**

divert به شماره مورد نظر در حالت اشغال بودن گوشی
*+ سبز+meno

مستر ريست گوشي در حاليكه گوشي به هيچ وجه بالا نياد – گوشي را خاموش كرده و سه دكمه فوق را گرفته و گوشي را روشن مي‌كنيم تا زماني كه نوشته مربوط به فرمت بياد بعد دكمه ها را رها مي كنيم
دكمه pen
رفتن به حال safe mode - گوشي را خاموش كرده و دكمه فوق را گرفته و گوشي را روشن مي‌كنيم تا زماني كه برنامه گوشي بالا بياد.
 


برچسب‌ها:
[ شنبه 2 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 8:25 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

 


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ جمعه 1 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 8:56 قبل از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

 اين شعر کانديدی شعر برگزيده سال 2005 شده 
توسط يک بچه آفريقايی نوشته شده و استدلال شگفت انگيزی داره



وقتی به دنيا ميام، سياهم، وقتی بزرگ ميشم، سياهم
وقتی ميرم زير آفتاب، سياهم، وقتی می ترسم، سياهم
وقتی مريض ميشم، سياهم، وقتی می ميرم، هنوزم سياهم

و تو، آدم سفيد!

وقتی به دنيا مياي، صورتی اي، وقتی بزرگ ميشي، سفيدي
وقتی ميری زير آفتاب، قرمزي، وقتی سردت ميشه، آبی اي
وقتی می ترسي، زردي، وقتی مريض ميشي، سبزي
و وقتی می ميري، خاکستری اي
و تو به من ميگی رنگين پوست؟؟


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, ] [ 7:36 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

 

سرمربی سابق مس کرمان: همراه بسیج ایران با آمریکا می‌جنگم

مربی سابق تیم فوتبال مس کرمان گفت: همراه با نیروهای بسیجی ایران با آمریکا می‌جنگم.

میروسلاو بلاژویچ، شخصیت بزرگ فوتبال جهان، تبدیل به یک بمب خبری در دنیای سیاست شده است و تأکید کرده که هیچ قدرتی حتی آمریکا قادر نیست به ایران حمله نظامی ‌کند، زیرا میلیون‌ها جوان غیور ایرانی در قالب نیروهای بسیجی به جنگ تمام عیار با آمریکا می‌پردازند.

وی اظهار داشت: مواضع احمدی‌نژاد در قبال موضوع استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای بسیار شجاعانه است و من از رئیس جمهور ایران به خاطر چنین شجاعتی حمایت می‌کنم، زیرا من هم مثل احمدی‌نژاد اهل اظهارنظر شجاعانه هستم.

بلاژویچ تصریح کرد: اگر آمریکا به ایران حمله کند، من در خط مقدم جبهه جنگ و با پوشیدن لباس رزم و در کنار بسیجی‌های ایرانی به جنگ با آمریکا می‌پردازم.

از سوی دیگر محسن شریف‌خدایی سفیر جمهوری اسلامی ایران در کرواسی در مصاحبه با نشریه وچرنی لیست چاپ زاگرب، درباره اظهارات بلاژویچ گفت: این اظهارات از سوی کسی مطرح شده که محبوبیت بسیار گسترده‌ای‌ در ایران برخوردار است و مطمئنا منظور چیرو این است که ایران حق دارد در چارچوب معاهدات بین‌المللی از انرژی هسته‌ای‌ به شکل مسالمت‌آمیز بهره ببرد.

ودرانا رودان نویسنده و خبرنگار مشهور کرواسی در مقاله‌ای‌‌ از مواضع بلاژویچ در قبال موضوع هسته‌ای ایران حمایت کرد و نوشت: به نظرم در شرایطی که آمریکا و صهیونیست صاحب بمب اتم هستند، ایران هم حق دارد بمب اتم داشته باشد.

رودان گفت: لذا از مواضع چیرو به عنوان استاد خودم حمایت می‌‌کنم، هر چند که ایران مطمئنا به دنبال استفاده صلح‌آمیز از انرژی هسته‌ای است، اما حتی اگر هم ایران صاحب بمب اتم شود، ما از ایران حمایت می‌کنیم.

بلاژویچ بعد از این مصاحبه از سوی‌ جامعه یهودیان کرواسی‌ تهدید به مرگ شده است.


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, ] [ 7:13 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

 خوردنی های عجیب و غریب+ تصاویر


خوردن از کی با آدم بوده؟ بی تردید از ابتدای تاریک تاریخ زندگی بشر. و تنوع غذاهای انسان ها هم به گستره زیستگاه های فرزندان آدم، ضرب در طول آن است.

به گزارش روزگار نو، رویترز گزارشی تهیه کرده است تصویری از غذاهایی که برای ما عجیب و غریب است . این گزارش را مرور می کنیم:
 
 
نوعی کیک درست شده با حشرات در دانشگاهی در هلند. تحقیقات در این دانشگاه به این نتیجه رسیده که حشرات، سرشار از پروتئین، می تواند پاسخگوی نیاز جمعیت رو به ازدیاد بشر در قرن های آتی باشد:
 

 
 
نوعی غذا با موش در گوانجو:
 
 
نوعی غذا با خوکچه هندی در لیما:
 
 
آشپزی با گوشت بوش در بازار ابیجان ساحل عاج:
 
 
پیش غذای تهیه شده از حشرات در موزه تاریخ طبیعی نیویورک:
 
 
پسری در پایتخت مالاوی موش های پخته را بر چوب زده برای فروش:
 
 
 
در روستایی مشهور به مار،در شرق هانوی، مردی این خزنده را برای پخت آماده می کند:
 
 

پرورنده حشرات، کیفیت آنها را می آزماید:
 
 
خون پخته شده و امعا و احشای حیوانات:
 
 
 
خورشتی از گوشت سگ در رستوران معروفی در پیونگ یانگ:
 
 
 
پسرک برزیلی گونه ای از گورکن برزیلی را به فروش گذاشته:

 
نظامیان آمریکایی خون نوعی مار کبرا را در بانکوک می خورند:
 
 

بو داده مورچه:


غذا با سس مورچه درBarichara:
 
 
 
 
 


برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 29 فروردين 1391برچسب:, ] [ 9:1 قبل از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

 

 

طی چند سال اخیر هر از چند گاهی خبری در رسانه های مختلف داخلی کشورمان منتشر می شود که از فروش محصولات و مأکولات حرام در فروشگاه های مختلف شهر تهران و گاهی دیگر شهرهای کشورمان حکایت دارد.


از جمله این محصولات و مأکولات که در گذشته خبر آن در رسانه های مختلف منتشر شده ماء الشعیرهای الکل دار، آدامس های جنسی و غیره بوده است.


اما این بار سخن ما در مورد یک نوع بیسکویت ساخت کشور تایلند است که به وفور در فروشگاه های مختلف تهران و دیگر شهرهای کشورمان دیده می شود و به فروش می رسد.

 نام این بیسکویت «choco.pie» است. بر اساس نوشته پشت بسته این بیسکویت، در تولید آن از "ژلاتین گاو" استفاده شده که بر اساس فتوای مراجع تقلید خوردن آن حرام است.

منبع: تابناک

باز نشر: مجله اینترنتی Bartarinha.ir



برچسب‌ها:
[ یک شنبه 27 فروردين 1391برچسب:, ] [ 4:33 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

 آدامس اوربیت حلال است یا حرام؟

بر اساس اطلاعات این سایت با عنوان “زندگی با قوانین طلایی اسلام” که یک سایت اسلامی خارجی است و لیست کالاهای حلال را اعلام می کند برخی محصولات اوربیت از جمله آدامس اوربیت حرام است.
چون از گوشت خوک در آن استفاده شده است
.
حکم استفاده از این آدامس ها چیست؟

و اگر حرام است چرا در بخش بازرگانی نظارت کافی در این امر وجود ندارد؟

در این متن صراحتا خود مسئولان شرکت اوربیت گفته اند که از گوشت خوک (pork) در تولید آدامس اوربیت استفاده می شود.

البته مسئولان اوربیت گفته اند که به تامین کنندگان مواد اولیه خود گفته اند که مواد جایگزینی برای افزودنی های شامل گوشت خوک تولید کنند ولی هنوز این کار انجام نشده است.

نقل ازسایت کانون گفتمان قرآنیhttp://www.askquran.ir/thread16452.html


برچسب‌ها:
[ شنبه 26 فروردين 1391برچسب:, ] [ 3:51 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]
صفحه قبل 1 ... 33 34 35 36 37 ... 64 صفحه بعد
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو مطالب
5 تير 1394
0 تير 1394 5 خرداد 1394 3 خرداد 1394 2 خرداد 1394 1 خرداد 1394 7 ارديبهشت 1394 7 فروردين 1394 4 اسفند 1393 1 اسفند 1393 3 بهمن 1393 3 دی 1393 5 شهريور 1393 4 شهريور 1393 6 خرداد 1393 6 ارديبهشت 1393 3 ارديبهشت 1393 7 ارديبهشت 1392 6 ارديبهشت 1392 5 ارديبهشت 1392 4 ارديبهشت 1392 3 ارديبهشت 1392 1 ارديبهشت 1392 7 فروردين 1392 0 فروردين 1392 7 اسفند 1391 6 اسفند 1391 5 اسفند 1391 4 اسفند 1391 3 اسفند 1391
امکانات وب

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 113
بازدید دیروز : 106
بازدید هفته : 219
بازدید ماه : 1541
بازدید کل : 43420
تعداد مطالب : 632
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


استخاره با قرآن
استخاره با قرآن

ختم آیت الکرسی جهت ظهور
بسم الله الرّحمن الرّحیم

اللّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
امکانات وب
ذکـــــر ایــــام هـــفتـــه
ورق زدن قرآن آنلاین

کد دعای فرج برای وبلاگ

[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ]