وبلاگ رسمی علی ترکاشوند
 
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان وبلاگ رسمی علی ترکاشوند و آدرس معارف.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. Just For Transfer To AVAFBLOG

 





دل خوشی

 بیچاره‌تر از آدم و عالم هستیم

ماتم‌زده‌ای مثل محرّم هستیم

نه گندمی و نه یارگندمگونی
ما هم دل‌مان خوش است آدم هستیم

بیژن ارژن

تخمه

 

دنیا در دست خواب‌گردان‌ها بود
صحرا مسخ سراب‌گردان‌ها بود

مشتی تخمه دهان‌شان را بسته‌ست
این قصة آفتاب‌گردان‌ها بود

بیژن ارژن

 

عقربه ها


همواره دم از نفاق با هم بزنند
یا حرفی از این سیاق با هم بزنند

یک‌بار نشد عقربه‌های ساعت
یک‌دور به اتفاق با هم بزنند

بیژن ارژن

عشق و اقتصاد!


با حرفات مغز مو قاطی نمی شه
دم مسجد که الواطی نمی شــه

برو فکری به حال جیب خود کــــن
اینا تنبــون برا فاطی نمی شــــه!

راشد انصاری

وعده


به قربـــون دو ابـــــروی کلفتــــــت
دلم تنـــگه برای گفــــت و لفتــــت

تو مثــــل دولـــت و مو ملـــت تـــو
دلم خوش کرده ای با حرف مفتت!

راشد انصار

 

دوبیتی و رباعی

از زبان شرکاء!


از حوصله ها به ســــادگی ســــر رفتی
با هر چه که می خواست دلت ور رفتی

این جا همه در کنار هم مــــی خوردیم
تو بی خود و بی جهت چـــرا در رفتی؟!

راشد انصاری

ممسک


ممسک همه چیز از همه کس می‌گیرد
پس ماندهٔ خویش از مگس می‌گیرد

چون کودک دمدمی اگر دست کسی
چیزی بدهد، دوباره پس می‌گیرد

خلیل جوادی

افسوس


با شور و شعف وارد کالج شده‌ای
دلباخته طی مدارج شده‌ای

افسوس پس از آن همه زحمت، امروز
از حیز انتفاع خارج شده‌ای

خلیل جوادی

ماه آسمان


بسیار تماشایی و آراسته‌ای
از رونق ماه آسمان کاسته‌ای

انگار نه انگار که ما را دیدی
از روی کدام دنده، برخاسته‌ای؟

خلیل جوادی

تهاجم فرهنگی


مُردیم در این زمانه از دلتنگی
اوضاع زمانه هم شده خرچنگی

خشک است و عبوس هر که بینم یارب
قدری برسان تهاجم فرهنگی

عمران صلاحی

 

دوبیتی و رباعی

درفش


هش‌دار که با درفش نازت نکنند
تولیدگر برق سه فازت نکنند

اوضاع جهان دیمی و هرکی، هرکی است
کوتاه بیا تا که درازت نکنند

عمران صلاحی

بوی خوش اسکار


"سلامی چو بوی خوش آشنایی"
به سیمین و نادر ز بعد جدایی!!

برو زود اُسکار ما را بیاور
دلم خون شد از غصه "اصغر"، کجایی؟!!

سعید سلیمان پور ارومی

پنج رباعی

 

با حس و علاقه ی شــــدید آمده ام

با آن چه که می توان شنید آمده ام

تا پنج دل غمــــزده را شـــاد کنــــــم
با پنــــج رباعـــــی جــــدید آمــده ام

راشد انصاری

صاحب نظر


این جا همه صاحب نظر و استادند
فــوق متخـــــصصان مــــادر زادنـــد

یک عده درین فضای خر تو خــر ما
یک مرتبه از دماغ فـــــیل افتــادند!

راشد انصاری

خانه خراب

هر چند که تیپ بنده مشـکل دارد
این خانه خراب مـثــــل تو دل دارد

اصلا بزن و بکش، بســــوزان ما را
این خوشه ی اولی چه قابـل دارد

راشد انصاری

 

 

 

 

 

 


برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, ] [ 7:23 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]


 


برچسب‌ها:
ادامه مطلب
[ پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, ] [ 7:11 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

 ميلاد مسعود نور چشم حضرت زهرا (سلام الله عليها)

دخت مولا على مرتضى (ع) ، مجسمه صبر و عفت و استقامت
حضرت زينب كبرى(سلام الله عليها)
بر تمامى پيروان مكتب امامت و ولايت تهنيت باد.


برچسب‌ها:
[ پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, ] [ 7:9 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

نویسنده : مسعود موسوی
ارسال شده در: دین و زندگی ، 
کرامت امام رضا(ع) به نقل از دکتر محمد اصفهانی

این ماجرا رو بنده خودم  [محمد اصفهانی] بی واسطه از گوینده آن آقای « ا.آ » که از خادمین حرم حضرت رضا عهستند در مشهد مقدس شنیدم  آقای « ا.آ » تعریف کردند:

کشیک کفشداری داشتم ؛ نوبتِ من شب بود ؛ معمولا بین ما خادمین رسمه که اگه حاجتی یا مشکلی داشته باشیم غذای نوبت کشیکمون رو نذر حضرت رضا عمی کنیم و تقریبا بی استثنا مشکلمون حل میشه و حاجت روا میشیم مگر اینکه چیزی خارج از صلاح و خیر درخواست کنیم تازه همون هم بزودی حکمتش برامون روشن می شه و با این التفات ؛ راضی می شیم . . . 

خلاصه ایشون اینطور ادامه دادند:

 اونشب گرسنه بودم . . . از مهمانسرای حضرت ؛ سهم شام ِ کفشداری ِ ما رو آوردن ؛ دوستانم شامشونو خوردن ولی من چون نذر داشتم با شکم گرسنه شامِ داغِ حاضر آماده رو گرفتم دستم و رفتم توی صحن تا بدم به یکی از زایرین که محتاج تر و مستحق تر باشه . . . معمولا هروقت غذا به دست و با لباس خدمت به صحن می رفتم همه میریختن اطرافم که یه تکه از اونو به عنوان تبرک با خودشون ببرن و همیشه غوغایی به پا می شد اما این دفعه هیچکس به طرف من نیومد ! نه ازدحامی نه درخواستی؛ یعنی چه؟ چرا ایندفعه اینجوریه؟چشمم افتاد به یه پیرزن خمیده قامت با یه چادر کهنه ؛ گفتم : خودشه ؛ باید شامو به او بدم و نذرمو ادا کنم اما تا اومدم اقدام کنم با بی اعتنایی از کنارم رد شد و من مثل آدمهای حیرون تا به خودم اومدم دیدم چند متر با من فاصله گرفته و پشت به من داره به راهش ادامه میده و من هم هیچ انگیزه ای ندارم که به طرفش برم!؟ این وضعیت عادی نیست . من بارها اینکارو انجام دادم امشب هیچ اقبال و استقبالی نیست ! تاحالا این وضعو ندیده بودم . دلم گرفت شایدم یه کمی بارونی شدم . . . یا امام رضا ! نکنه از دست من ناراحتین و اصلا دوست ندارین که به درگاهتون عرض حاجت کنم ؟ واینها هم علامتهاشن؟     احساس غربت ؛ محرومیت و تنهایی بدجوری داشت اذیتم می کرد و این فکر که ببینم چه کار کردم که حضرت از این خادم خودشون دلگیر شدن . . . .

توی همین احوال یکدفعه چشمم افتاد به مردی شیک پوش با کت و شلوار اطو کشیده و مرتب که دستِ بچة 9-10 ساله اش رو گرفته بود و داشت از حرم خارج می شد و به صحن میومد ؛ بچه هم لباس مرتبی به تن داشت و سفت و سخت دست بابا رو چسبیده بود . با دیدن اونها بطور عجیب و غریبی حالم دگرگون شد و مثل دفعه های قبل که نذر میکردم اون احساس گرمی و شوق رو به شدت در خودم حس کردم ؛ دیگه از اون غربت و بی اعتناییِ آزاردهنده اثری نبود . . . مثل آهن و آهنربا دارم به طرف این پدر و پسر کشیده می شم بدون اینکه بفهمم چرا؟   به طرفشون راه افتادم ولی اینکار هیچ منطقی نداره ؛ ایناکه مستحق نیستن ! احتمالا توی بهترین هتلهای مشهد اتاق دارن و یه شام مفصل هم انتظارشونو میکشه ؛ اونوقت من شام نذریِ حضرت رو بدم به اینها؟ نه اینها مستحق نیستند . یکدفعه با این افکار به خودم اومدم و دوباره سرِ جام میخکوب شدم . . . ولی انگار مقاومت بی فایدس! بی اختیار و خارج از هر محاسبه و منطقی دارم به طرفشون جذب می شم و دست خودم نیست . . .  بالاخره چند ثانیه بعد دلمو زدم به دریا و راه افتادم و در حالیکه ظرف یکبار مصرف شام روی دستهام بود با احترام بهشون تعارف کردم وگفتم : سلام !  این        شامِ حضرت رضا عاست و منهم از خادمین حرم هستم این مال شماست !!! حالا خودم هم نمیدونم چرا دارم این کارو انجام میدم . . .

مرد شیک پوش با تعجب و بُهت ؛ مدتی به ظرف شام خیره شد و یه دفعه خون دوید توی صورتش ؛ پسرش با خوشحالی گفت : بابا شام ! و پدر بی اختیار زد زیر گریه !! . . .   من مات و مبهوت با نگرانی پرسیدم : چی شده ؟ شما رو ناراحت کردم؟ پدر در حالیکه اشکهاشو از روی صورتش پاک می کرد گفت : خیر آقا ؛ ما از شما خیلی هم متشکریم ! گریه من به خاطر کرامتی است که هم اکنون از این امام بزرگوار دیدم . . .           و چون نمی تونست درست صحبت کنه  با سختی کلمات رو ادا کرد و دیگه گریه امانش نداد . . . چند لحظه به همین ترتیب گذشت ؛ وقتی آرومتر شد گفت : همین الان که توی حرم بودیم داشتیم

 ضریحو طواف میکردیم که ناگهان دیدم پسرم وسط آن شلوغی و ازدحام خم شد و چیزی از روی زمین برداشت و به دهن گذاشت و خورد . گفتم : چه کار کردی؟ این چی بود که خوردی؟ گفت : یه دونه نخودچی روی زمین افتاده بود برداشتم خوردم . من با عصبانیت دستشو کشیدم و گفتم : چرا اینکارو کردی؟ مگه تو نمی دونی که زمینِ اینجا زیر پای اینهمه زایر از شهرهای مختلف ؛ کثیف می شه و حتما اون نخودچی هم به پای اونا خورده و کثیف شده ؛ اونوقت تو اونو می ذاری توی دهنت و می خوری؟ حساب نمی کنی که هزارتا مرض می گیری؟  پسرم در حالیکه ترسیده بود بغض کرد و گفت : آخه پدر یه عالمه وقته که اینجا هستیم و من گرسنه ام ؛ شما هم که به هتل نمی رین تا شام بخوریم ؛ من خسته شدم . . .

با عصبانیت گفتم : گرسنه ای؟ به ایشان بگو گرسنه ای! . . . و اشاره کردم به ضریح حضرت رضا ع؛ راستش خودم هم نفهمیدم که چرا در اون لحظه چنین حرفی زدم؟ و پسرم بلافاصله رو به ضریح گفت : ای امام رضا من گرسنه ام ! . . .  وقتی او با صدای بلند رو به ضریح اظهار گرسنگی کرد  از کار خودم خجالت کشیدم و در دلم از امام ععذرخواهی کردم و از بقیه اعمالی که در حرم داشتم منصرف شدم تا با پسرم به هتل بریم و به او شام بدم . از حرم خارج شدیم که شما رو در صحن دیدم و این شامِ تعارفی حضرت رضا رو . . . حالا نمیدونم حال خودمو چطوری براتون توصیف کنم . ای کاش به پسرم می گفتم چیز دیگری از حضرت بخواد ؛ و مجددا زد زیر گریه  . . .

آقای « ا.آ» ادامه داد : در حالیکه خودم هم گریه میکردم با خوشحالی شام رو به اون پسر دادم و از اینکه حضرت منو پذیرفتند احساس سرافرازی و سربلندی کردم و البته مشکل بنده نیز به سرعت گره گشایی شد .

این عشق که سرمنزل زیباییهاست
سرچشمه مهروغصه و شادیهاست
گربازی جان زما بسی شیرین است
سختیش  بسی بیشتر از بازیهاست

نویسنده : مسعود موسوی
ارسال شده در: دین و زندگی ، 
کرامت امام رضا(ع) به نقل از دکتر محمد اصفهانی

این ماجرا رو بنده خودم  [محمد اصفهانی] بی واسطه از گوینده آن آقای « ا.آ » که از خادمین حرم حضرت رضا عهستند در مشهد مقدس شنیدم  آقای « ا.آ » تعریف کردند:

کشیک کفشداری داشتم ؛ نوبتِ من شب بود ؛ معمولا بین ما خادمین رسمه که اگه حاجتی یا مشکلی داشته باشیم غذای نوبت کشیکمون رو نذر حضرت رضا عمی کنیم و تقریبا بی استثنا مشکلمون حل میشه و حاجت روا میشیم مگر اینکه چیزی خارج از صلاح و خیر درخواست کنیم تازه همون هم بزودی حکمتش برامون روشن می شه و با این التفات ؛ راضی می شیم . . . 

خلاصه ایشون اینطور ادامه دادند:

 اونشب گرسنه بودم . . . از مهمانسرای حضرت ؛ سهم شام ِ کفشداری ِ ما رو آوردن ؛ دوستانم شامشونو خوردن ولی من چون نذر داشتم با شکم گرسنه شامِ داغِ حاضر آماده رو گرفتم دستم و رفتم توی صحن تا بدم به یکی از زایرین که محتاج تر و مستحق تر باشه . . . معمولا هروقت غذا به دست و با لباس خدمت به صحن می رفتم همه میریختن اطرافم که یه تکه از اونو به عنوان تبرک با خودشون ببرن و همیشه غوغایی به پا می شد اما این دفعه هیچکس به طرف من نیومد ! نه ازدحامی نه درخواستی؛ یعنی چه؟ چرا ایندفعه اینجوریه؟چشمم افتاد به یه پیرزن خمیده قامت با یه چادر کهنه ؛ گفتم : خودشه ؛ باید شامو به او بدم و نذرمو ادا کنم اما تا اومدم اقدام کنم با بی اعتنایی از کنارم رد شد و من مثل آدمهای حیرون تا به خودم اومدم دیدم چند متر با من فاصله گرفته و پشت به من داره به راهش ادامه میده و من هم هیچ انگیزه ای ندارم که به طرفش برم!؟ این وضعیت عادی نیست . من بارها اینکارو انجام دادم امشب هیچ اقبال و استقبالی نیست ! تاحالا این وضعو ندیده بودم . دلم گرفت شایدم یه کمی بارونی شدم . . . یا امام رضا ! نکنه از دست من ناراحتین و اصلا دوست ندارین که به درگاهتون عرض حاجت کنم ؟ واینها هم علامتهاشن؟     احساس غربت ؛ محرومیت و تنهایی بدجوری داشت اذیتم می کرد و این فکر که ببینم چه کار کردم که حضرت از این خادم خودشون دلگیر شدن . . . .

توی همین احوال یکدفعه چشمم افتاد به مردی شیک پوش با کت و شلوار اطو کشیده و مرتب که دستِ بچة 9-10 ساله اش رو گرفته بود و داشت از حرم خارج می شد و به صحن میومد ؛ بچه هم لباس مرتبی به تن داشت و سفت و سخت دست بابا رو چسبیده بود . با دیدن اونها بطور عجیب و غریبی حالم دگرگون شد و مثل دفعه های قبل که نذر میکردم اون احساس گرمی و شوق رو به شدت در خودم حس کردم ؛ دیگه از اون غربت و بی اعتناییِ آزاردهنده اثری نبود . . . مثل آهن و آهنربا دارم به طرف این پدر و پسر کشیده می شم بدون اینکه بفهمم چرا؟   به طرفشون راه افتادم ولی اینکار هیچ منطقی نداره ؛ ایناکه مستحق نیستن ! احتمالا توی بهترین هتلهای مشهد اتاق دارن و یه شام مفصل هم انتظارشونو میکشه ؛ اونوقت من شام نذریِ حضرت رو بدم به اینها؟ نه اینها مستحق نیستند . یکدفعه با این افکار به خودم اومدم و دوباره سرِ جام میخکوب شدم . . . ولی انگار مقاومت بی فایدس! بی اختیار و خارج از هر محاسبه و منطقی دارم به طرفشون جذب می شم و دست خودم نیست . . .  بالاخره چند ثانیه بعد دلمو زدم به دریا و راه افتادم و در حالیکه ظرف یکبار مصرف شام روی دستهام بود با احترام بهشون تعارف کردم وگفتم : سلام !  این        شامِ حضرت رضا عاست و منهم از خادمین حرم هستم این مال شماست !!! حالا خودم هم نمیدونم چرا دارم این کارو انجام میدم . . .

مرد شیک پوش با تعجب و بُهت ؛ مدتی به ظرف شام خیره شد و یه دفعه خون دوید توی صورتش ؛ پسرش با خوشحالی گفت : بابا شام ! و پدر بی اختیار زد زیر گریه !! . . .   من مات و مبهوت با نگرانی پرسیدم : چی شده ؟ شما رو ناراحت کردم؟ پدر در حالیکه اشکهاشو از روی صورتش پاک می کرد گفت : خیر آقا ؛ ما از شما خیلی هم متشکریم ! گریه من به خاطر کرامتی است که هم اکنون از این امام بزرگوار دیدم . . .           و چون نمی تونست درست صحبت کنه  با سختی کلمات رو ادا کرد و دیگه گریه امانش نداد . . . چند لحظه به همین ترتیب گذشت ؛ وقتی آرومتر شد گفت : همین الان که توی حرم بودیم داشتیم

 ضریحو طواف میکردیم که ناگهان دیدم پسرم وسط آن شلوغی و ازدحام خم شد و چیزی از روی زمین برداشت و به دهن گذاشت و خورد . گفتم : چه کار کردی؟ این چی بود که خوردی؟ گفت : یه دونه نخودچی روی زمین افتاده بود برداشتم خوردم . من با عصبانیت دستشو کشیدم و گفتم : چرا اینکارو کردی؟ مگه تو نمی دونی که زمینِ اینجا زیر پای اینهمه زایر از شهرهای مختلف ؛ کثیف می شه و حتما اون نخودچی هم به پای اونا خورده و کثیف شده ؛ اونوقت تو اونو می ذاری توی دهنت و می خوری؟ حساب نمی کنی که هزارتا مرض می گیری؟  پسرم در حالیکه ترسیده بود بغض کرد و گفت : آخه پدر یه عالمه وقته که اینجا هستیم و من گرسنه ام ؛ شما هم که به هتل نمی رین تا شام بخوریم ؛ من خسته شدم . . .

با عصبانیت گفتم : گرسنه ای؟ به ایشان بگو گرسنه ای! . . . و اشاره کردم به ضریح حضرت رضا ع؛ راستش خودم هم نفهمیدم که چرا در اون لحظه چنین حرفی زدم؟ و پسرم بلافاصله رو به ضریح گفت : ای امام رضا من گرسنه ام ! . . .  وقتی او با صدای بلند رو به ضریح اظهار گرسنگی کرد  از کار خودم خجالت کشیدم و در دلم از امام ععذرخواهی کردم و از بقیه اعمالی که در حرم داشتم منصرف شدم تا با پسرم به هتل بریم و به او شام بدم . از حرم خارج شدیم که شما رو در صحن دیدم و این شامِ تعارفی حضرت رضا رو . . . حالا نمیدونم حال خودمو چطوری براتون توصیف کنم . ای کاش به پسرم می گفتم چیز دیگری از حضرت بخواد ؛ و مجددا زد زیر گریه  . . .

آقای « ا.آ» ادامه داد : در حالیکه خودم هم گریه میکردم با خوشحالی شام رو به اون پسر دادم و از اینکه حضرت منو پذیرفتند احساس سرافرازی و سربلندی کردم و البته مشکل بنده نیز به سرعت گره گشایی شد .

این عشق که سرمنزل زیباییهاست
سرچشمه مهروغصه و شادیهاست
گربازی جان زما بسی شیرین است
سختیش  بسی بیشتر از بازیهاست


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, ] [ 5:21 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]
وقتی نوشابه سیاه می‌خورید چه اتفاقی می‌افتد؟

در مطلب ذیل اتفاقاتی که هنگام خوردن نوشابه سیاه می افتد را مطالعه کنید.
افکارنیوز- در مطلب ذیل اتفاقاتی که هنگام خوردن نوشابه سیاه می افتد را مطالعه کنید.
۱۰ دقیقه بعد
۱۰ قاشق چایخوری شکر وارد بدن‌تان می‌شود. می‌دانید چرا با وجود خوردن این حجم شکر دچار استفراغ نمی‌شوید؟ چون اسید فسفریک، کمی طعم آن را می‌گیرد و شیرینی‌اش را خنثی می‌کند.

۲۰ دقیقه بعد
قند خون‌تان بالا می‌رود و به ترشح ناگهانی و یک‌جای انسولین منجر می‌شود. کبدتان شروع می‌کند به تبدیل قند به چربی تا قند خون، بیشتر از این بالا نرود.

۴۰ دقیقه بعد
حالا دیگر جذب کافئین کامل شده، مردمک‌های‌تان گشاد می‌شود، فشار خون‌تان بالا می‌رود و در پاسخ به این حالت، کبدتان قند را به داخل جریان خون رها می‌کند. گیرنده‌های آدنوزین مغز حالا بلوک می‌شوند تا از احساس خواب‌آلودگی جلوگیری کنند.

۴۵ دقیقه بعد
ترشح دوپامین افزایش پیدا می‌کند و مراکز خاصی در مغز که حالت سرخوشی ایجاد می‌کنند، تحریک می‌شوند. این همان مکانیسمی است که در مصرف هروئین به ایجاد سرخوشی منجر می‌شود.

۶۰ دقیقه بعد
اسیدفسفریک موجود در نوشابه، داخل روده کوچک، به کلسیم، منیزیم و روی می‌چسبد. متابولیسم بدن افزایش پیدا می‌کند. میزان بالای قند خون و شیرین‌کننده‌های مصنوعی، دفع هرچه بیشتر کلسیم را از طریق ادرار باعث می‌شوند.

مدتی بعدتر
کافئین در نقش یک داروی مدر (ادرارآور) وارد عمل می‌شود. حالا دیگر کلسیم و منیزیم و روی که قرار بود جذب بدن شود، بیش از پیش از طریق ادرار دفع می‌شود و به همراه آن مقادیر زیادی آب، سدیم و دیگر الکترولیت‌ها نیز از دست می‌رود.

و بالاخره
...
کم‌کم آن غوغایی که در بدن‌تان ایجاد شده بود فروکش می‌کند و نوبت به افت قند می‌رسد. در این مرحله یا خیلی حساس و تحریک‌پذیر می‌شوید یا خیلی کرخت و بی‌حال. حالا دیگر تمام آن آبی را که از طریق نوشابه وارد بدن خود کرده بودید، دفع کرده‌اید؛ آبی که می‌شد به جای اسید و کافئین و شکر، حاوی مواد مفیدی برای بدن‌تان باشد. تا چند ساعت بعد اثر کافئین هم از بین می‌رود و شما هوس یک نوشابه دیگر می‌کنید.


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, ] [ 5:21 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

درباره واژه نوروز

اساس اشتقاق نوروز يا نو و روز

عبدالرحيم بهروزيان

آنگاه كه در پگاه نخستين بامداد از نخستين روز سال نو نقاب شب از پرده آسمان فرو مي افتد و خورشيد درخشان رخساره دلرباي خود را برگيتي و باشندگان آن مي نماياند و آنگاه كه نخستين نسيم بامداد بهاري با بوي خوش نو گلان نو شكفته آذين بخش گستره سبز چمنزارها و مرغزارهاست و غنچه هاي به ناز آرميده در پرنيان سبز نو برگ ها به بانگ و ترانه مرغان به بزم رفته در اوج آبي آسمان نرم نرمك ديده مي گشايند، نوروز، روز نو، روز تازگي و طراوت، روز تولد دوباره گيتي اغاز مي شود، روزي كه تعلق خاطر طبيعت با رنگ سبز است و هستي مفهومي از ميلاد

آيين و جشن ديرپاي نوروز به عنوان بزرگترين جشن ملي ايرانيان در اصل يكي از دو جشن بزرگ آرياييان باستان - در كنار جشن مهرگان است. پيرامون اين آيين كهن و ديرينه تا كنون بسيار گفته و نوشته شده و از ديدگاههاي گوناگون به ماهيت، اصل و اساس و منشا آن پرداخته شده و در حوزه هاي گوناگوني از قبيل داستان هاي ملي و مردمي،ديني اسطوره شناختي ( و تاريخي ) ، فرهنگ عامه و ... توصيف و تفسير گرديده است. در واقع نوروز فراتر از هر گونه وابستگي ديني و اعتقادي، طبقاتي و فردي و .. متعلق به هر فرد دست كم ايراني در هر لباس و مقامي است و بي ترديد راز پايداري آن هم در همين است.

در اين مقاله قصد بر آن است تا از نگاه زبانشناسي- يا بهتر است گفته شود واژه شناسي تطبيقي دو واژه نو و روز كه ساختار نوروز است در زبان ها و گويش هاي مختلف بيان و بررسي شود. باتوجه به اينكه فارسي شاخه اي از زبان هاي ايراني و ان هم شعبه اي از ايراني كهن و خود شاخه اي از هند و آريائي و اين هم به نوبه خود از شعبه هاي مهم هند و اروپايي مادر است، در ذكر وبيان شواهد، اين سلسله و ترتيب رعايت مي شود.

1- نو :

پهلوي زردشتي ( CPD.61) nog نو تازه جديد ، nog-roz نوروز ، (ag) nog=zad نوزاد، فارسي ميانه مانوي (WMP.63) nwg نو ، nwg-mh ماه نو پارتي ميانه مانوي (ib.63) nwg نو سغدي مانوي( قريب 6188) nwyyبودايي ( 6115)nwyمانوي، مسيحي ( 6018) ( h) nwy نو مسيحي (6125) nwc( 6172) nwy نو ، نوين ( 6187) ( nwy(t) نو مذهبان، غسل تعميدشدگان، نوشدگان، مانوي( 6130) nwgrwc نوروز( 5825) nwsrdyc ماه اول سال ( بيروني: نوسرد)، ( 6183) nwym( 5828) my nwy( 5830) nwyswncmy ماه نو ختني س( DKS.176) - navaka نو آموز، نوچه ، ( 189) nuvaraنو ( 193)nauha نو nauha-salye سالنو سغدي مانوي ( 7788) ptnwk(w)ptnwy(y) دوباره از نو مسيحي ( 6108) nwqrqy نوآوري، تجديد نظر اوستايي ( AIW.1044) nava نو ، تازه ، جديد nava.mahya-(1046) ماه نو ، پشتو nawai نو شغني naw,nuيزغلاميnugسريكلي nujارموري nyow,nuwپراچي no نو يدغه اي nowoyoسنگيچي nuwok نو nauroz(a) نوروز آسي ديگوري، ايروني nog,nuog,nauag نو ارمني عاريتي nauasard نخستين ماه سرياني عاريتي nausard-a انگور زودرس nausarder نخستين يكشنبه سال نو ، آرامي عاريتي nwsrdy سال نو ايغوري عاريتي nwsroyc ماه اول سال .

هند و آريايي nava- ( Turner,6983) } نو، جوان برنا navaka نو پالي navanavaka- نو اشوكن nava نو پراكريت na(v)a نو دماكي nama نو اشكون nunaويگالي nugeدمكي nu(w)aپشه ، دره اي نو نو لورواني ( پشه اي ) nungaو گلي noga نو آرتي ( پشه اي ) nago و تپوري nunga نو خوري Noy نو نخستين روز هر ماه قمري ، گلشه اي رمبوري nhok نو بشكريم nim , nam ( مونث ) توروالي ( دردي ) nam نو nem( مونث ) ماه نو فلوره اي( دردي ) nawnو nao نو شينايي( دردي) گلگتيnaii,nauwo,navu( مونث) نو كوهستاني ، گوريسي na نو كشميري novسندي nao( مذكر ) نخستين خورش غلبه جديد ( اولين برداشت فصل) لهندايي nava نو آوانكاري ( لهندايي) navva نو lava جوان پنجابي nava نو بهاري غربي جونساريno نو بنگالي na جوان nal گوساله ماده آريايي lua,nua نو، جوان اودهي nava نو لخيمپوري nai نو هندي nai, nawa( مونث) مارواني navo نو گجراتي navuمراتي navaكنكني nave نو سنهالي navaنو جوان

هند و اروپايي مادر ( pok.ii.324) neuios,neuos نو ، تازه جديد سنسكريت nava نو ( = اوستايي - nava) نو يوناني neos، لاتين novusنو ليتواني كهن navasپروسي كهن يوناني nelosگالي ( اسپانياني كهن ) novio,dunum, nevio شهر نو شهر جديد ، ( معادل: فارسي: نوشهر ، انگليسي، new- cityآلماني ، neuen-burg) ايرلندي كهن ، كيمري newyddگتيniujis نو ايسلندي كهن nyrژرمني علياي كهن، سكسوني كهن niuwiانگلوسكسوني nlweو novare نو ليتواني naujasنو ، يوناني nearosارمني norنو يوناني neaoلاتين novare نو،نوار كردن ، تازه كردن آلماني erneuenدر فارسي نوار ( navar) در تركيب: نو نوار ) ، يوناني neoter= لاتين novitas تازگي، طراوت، جواني، سنسمريت - navina نو يوناني ، لاتين novicius نو،نو آموز، روسي novikz نو آموز.

در برخي زبان هاي زنده: انگليسي new( انگوسكسوني neowe) فرانسه nouveau، neuf نو آلماني neu نو انگليسي neoفرانسه neoآلماني neo نو ( در تركيب )، انگليسي neonآلماني neuenانگليسي neotericو misoneismانگليسي aneroid بي آب، خشك بنابر اين neronآب فرانسه aneroideانگليسي novaفرانسه nouveauانگليسي novelفرانسه nouveleآلماني novelleانگليسي novellynoviceفرانسه noviceانگليسي novercal, renovate, innovate نامادري ( لاتين noverca زن پدر، نا مادري، در اصل به معني زن نو، مادر نو ).

درفارسي نو با تركيب هاي گوناگون آن و ريشه neuios, neuesدر هند و اروپايي مادر) با واژه نون و جزء دوم واژه اكنون و نيز جزء دوم در واژه هنوز ( ha-nu-zپهلوي زردشتي ahanuzهنوز ) و در هند و اروپايي ريشه با يكديگر خويشاوند و از يك خانواده اند از نظر معني شناختي) نيز نو نو صفت ذاتي زمان حال است به عبارتي هر زمان حال و كنوني ويژگي نوين بودن رادرون خود دارد. به ديگر سخن ماهيت نو بودن تنها رد چار چوب زمان حال است كه مفهوم پيدا مي كند و بنابر اين نو و زمان حال دو تعبير از يك كالبد و پيكر است براي درك اين موضوع به نقل تفضيلي چند واژه پرداخته مي شود فارسي : نون ( nunاكنون حالا، الان ) اكنون ( جزء دوم) هنوز ( جزء دوم ) و پهلوي زردشتي ( Mpii143CPD61) اكنون ، نوين، CPD6ahanuzهنوز ( Npii10) ahanun-icاكنون هنوز فارسي ميانه مانوي ( WMP63) اكنون hnwn0cهنوز hnwnاكنون يهوديي فارسيnwnسغدي بودايي مانوي ( قريب 6135) مسيحي ( 6136) nwqrبوداييnwrcyq(6143) اكنون اوستايي nu( Aiw.1088Sq) بودايي پارسي باستان nuran( kent194) اكنون خورزمي nwrاكنون يغنابي nur، اشكون napocere پسين پريروز، چهار روز پيش هندو واروپايي مادر ( pokii340) اكنون سنسكريت nu,nu اكنون ( = اوستايي nuيوناني nu) nutana كنوني، حال نو، نوجوان، برنا ، nunamآكنون از حالا، از اين به بعد ، ليتواني nunai اكنون اسلاوي كهن nyneژرمني كهن neujaانگلوسكسوني nuانگليسي nowالمانيnun اكنون.

2. روز

پهلوي زردشتي ( CPD.72) roz روز مشتقات rozag روزه rozgar زمانه، روزگار. روزي roz-saban روز و شب شبانه روي ، rozwarag روزانه فارسي و پارتي ميانه مانوي روز فارسي ميانه مانوي rwzروز rwcyst, rwcدرخشيدن ، rwcgدرخشان، rwcgروزه پارتي ميانه مانوي، درخشيدن، روشن شدن، از ديگر مشتقات اين ريشه ، واژه روشن با مشتقات و تركيبات آن در فارسي است:

پهلوي زردشتي ( CPD.72) روشن : روشني ، مشتقات ديگر rosn,rosnagآشكار rosngar روشنگر پازند روشن پارتي كتيبه اي (GIPP.63) Rwsn اسم خاص فارسي و پارتي ميانه مانوي ( WMp.79) روشن درخشان rwsn نور پارتي ميانه مانوي rwsngr روشنگر rwsnxw جهان روشني روشني ، روشنايي ، فارسي ميانه مانوي ( rwsnygr(80)) rwsnyh روشني فارسي و پارتي ميانه مانوي rwsnshr ايزد روشن هر سومين فرستاده ، سغدي بودايي ( قريب، rwysn(8571)rywsn-( 8598)بودايي روشني ، درخشش، مانويrwxsnyromn(8605)بودايي rywsny( 8484 روشنگر - ( = ژرمني عليا كهن lougانگوسكسوني lieg، ايسلندي كهن leygrاسلاوي loka,lucz جا، مكان ( = لاتين lucusليتواني laukas ميدان ، حوزه، ژرمني علياي كهن loh حوزه،ميدان rocaدرخشان ( يوناني leukos) ليتواني laukas) ruca روشن ( = يوناني amfi-luke, luko- fosكيمري am- lwgايسلندي كهن شعله نور روشني، درخشش ( = پروسي كهن luckis) افروختن روشن كردن كيمري llug درخشش، درخشندگي ايرلندي كهن luchair در خشش ، برق ، luaichtide درخشان، locharn, luacharn چراغ، فانوس،، كيمري ايرلندي كهن locheكرنوالي lugarn برق درخشش گالي loucetius ,leucetius لقب مارس ايرلندي كهن loche آذرخش كيمري lluched ، كرنوالي golowنور كميري lleuad ماه گالي luguدر lugoues- lugudunumگتي ، liuhap نور ، ژدمني علياي كهن ، سكسوني كهن، liohtآلماني نو lichtروشن روشني ، انگوسكسوني leoht نور، روشني ، گتي lauhatjanآلماني نو درخشيدن ژرمني علياي كهن lohazzen lougazzen شعله ور شدن انگلوسكسونيliegetu برق آذرخش ژرمني علياي كهن loug,laucانگلوسكسوني liegايسلندي كهن leygr شعله آتش logiفريسي كهنloga شعله ايسلندي كهن lokiخداي آتش ، ژرمني علياي ميانه hohe شعله ايسلندي كهن ljomi، سكسوني كهن liomoانگلوسكسوني leoma درخشش، گتيlauhmuni شعله آذرخش انگليسي نو Levin آذرخش ، ايسلندي كهن logn سكوت، ljori نور، لوله دودكش پشت بام، نروژي ljor شكاف ابر ، ljora صاف شدن ايسلندي كهن ljos نور lysa درخشيدن، روشن شدن انگلوسكسوني lioxan,lixan درخشيدن ليتواني laukas,luckis فضاي باز، اسلووني lucنور روسي lucz شعاع، پرتوه، luca تراشه چوب كاج ، چچني louc درخت كاج اسلاوي lunaماه، ايرلندي ميانه loch سياه كيمري llwg زرد تيره، llug سياه ( بي درخشش، بي نور ) ، ايرلندي كهن lon طرقه، چكاوك، ژرمني علياي كهن listera چكاوك، طرقه تخاري(ب) نگريستن، ديدن، يوناني leussoديدن كيمري go-lwgديدن ليتواني laukti, laukia زير نظر داشتن، مواظب كسي بودن، lukestis انتظار داشتن، لتوني lukut تماشا كردن، پروسي كهن laukit كاويدن، جستجوكردن، اسلووني lukati جاسوسي كردم، سنسكريت rusant روشن، سفيد، روسي lysyj گل كچل انگليسي كهن liht,leohtروشنايي، نور، انگليسي light: لاتين lux روشني، انگليسي lux,lucy,lucina,Luciferفرانسهlucie,Luciferلاتين lumen روشنايي، نور، انگليسي luminos, lumen,limnفرانسه، luminaire,lumiereلاتينlustrumغسل،تطهير، انگليسي lustrum,lusterلاتين lucubrare زير نور چراغ كار كردن، انگليسي lucubrateلاتين luna ماه، انگليسي lune,lunar,luna,lunaفرانسه lunaireيوناني lussa ديوانگي، هاري، (ماخوذ از روشني، سرخي و گشادي چشمها در اين حالت)، انگليسي lytta,alyssumيوناني lukhnos چراغ، فانوس، انگليسيlinkو lychnis: ژرمني lugonدر نروژي كهن logi شعله ، آتش، انگليسي lokiلاتين lucernaچراغ ، انگليسي Lucerneفرانسه luzerneهندوآريايي ( Turner,10755) روشن محبوب، rukti(10756) روشني ruc درخشيدن، ruci-(10762) روشني زيبايي، حسن، پالي ruci روشني پراكريت ruiزيبايي (10763)rucita روشني خوري rost نور ، درخشش rosti روشني روز، روز روشن توروالي ( دردي) zut صبح بشكريت ret,red فردا، roca-(10831) درخشش، rocate(10832)درخشيدن، پالي rocati درخشيدنrocls-(10833)نور، درخشش، rocasپراكريت roi نور گوربتي ruc صبح ، پشه اي zoi-zalدرخت كاج، rocya-(10835) درخشان گوربتي rucو roc پگاه.


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, ] [ 5:21 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

سال نو بر همه شما دوستان مبارک باد



عکس: تزیین سفره هفت سین ویژه نوروز 90


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, ] [ 5:21 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

حکم شرعی خرید و فروش پول نو

معامله‌ای که این روزها در آستانه سال نو رواج پیدا کرده خرید و فروش پول نو است که در نگاه نخست ربا به نظر می‌رسد ولی حکم شرعی آن از نظر فقها چیز دیگری است.

حجت الاسلام حسین وحیدپور، رییس بخش استفتائات دفتر مرحوم حضرت آیت الله میرزا جواد تبریزی در گفت‌وگو با خبرنگار خبرگزاری رسا با اشاره به این که خرید و فروش پول نو در صورتی که عقلایی و با قصد جدی باشد اشکالی ندارد گفت: همه مراجع تقلید در این حکم نظر یکسانی دارند.
 
گفتنی است، سوال 1603 و 1606 استفتائات رهبر معظم انقلاب اسلامی هم به این حکم اشاره دارد؛
 
س 1603: خرید و فروش اسکناس بصورت نسیه به مبلغى بیشتر از مبلغ آن چه حکمى دارد؟
 
ج: در صورتى که معامله‏ى مذکور، به قصد جدّى و با غرض عقلایى باشد مثل این که اسکناس‌ها از نظر کهنه و نو بودن با یکدیگر فرق داشته و یا داراى علامت‏هاى مخصوص بوده و یا نرخ آنها با یکدیگر، تفاوت داشته باشد، اشکال ندارد ولى اگر معامله، صورى و براى فرار از ربا بوده و در واقع براى دست‌یابى به سود پول باشد، شرعاً حرام و باطل است.
 
س 1606: خرید و فروش بعضى از اسکناس‌ها نه به این عنوان که مال هستند و یا حکایت از مالیّت و اعتبار مى‏کنند، بلکه از این جهت که برگه‏هاى خاصى هستند چه حکمى دارد؟ مثل اینکه پول اسکناس سبز هزار تومانى که داراى تصویر امام خمینى(قدّس‏سرّه) است، به مبلغ بیشترى فروخته و یا خریده شود.
 
ج: در صورتى که خرید و فروش این اسکناس‌ها به قصد جدّى و به غرض عقلایى باشد، اشکال ندارد، ولى اگر بیع صورى و براى فرار از رباى قرضى باشد حرام و باطل است.


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, ] [ 5:21 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]
پیامک های جالب برای تبریک سال جدید

سلام میشه ازت خواهش کنم سال تحویل بیای خونمون ؟ 
آخه سبزه خوشگل تر از تو پیدا نکردم !
—————————
چند سال و چند عید باید از عمر تو بگذره تا آدم بشی !؟
یک سال از عمرت گذشت، ولی باز تو همونی که بودی !
فرشته دوست داشتنی بهار مبارک !
—————————
ای کاش که هر لحظه بهاری باشی
هر روز پر از امیدواری باشی
هر ۳۶۵ روز امسال
سرگرم شمردن هزاری باشی!
—————————
بی اجازت دفتر ۳۶۵ برگ جدیدتو دادم به خدا تا بهترین تقدیر رو برات نقاشی کنه
نوروز ۹۱ مبارک
—————————
یادت باشه:تعطیلات بزودی تموم میشه وبعدش سرکار رفتنه که انتظار تورو میکشه.
بازم ۱سال کار و خستگی!
(ستاد کوفت کردن تعطیلات نوروزی)
—————————
امروز ۲ نفر آدرس و شماره تلفنت رو ازم خواستن منم بهشون دادم
یکیشون خوشبختی و اون یکی سعادت
سال ۹۱ میان سراغت !
—————————
عید واقعی از آن کسی است که آخر سالش را جشن بگیرد نه اول سال را
نوروز ۹۱ بر شما مبارک . . .
—————————
با ارزوی ۱۲ ماه شادی ۵۲ هفته خنده ۳۶۵ روز سلامتی ۸۷۶۰ساعت عشق ۵۲۵۶۰۰دقیقه برکت ۳۱۵۳۰۰ثانیه دوستی
سال نو پیشاپیش مبارک
—————————
عاقبت زمستون رفت و رو سیاهیش برای ما موند !
حاجی فیروز !!!
—————————
دنیا را برایتان شاد شاد و شادی را برایتان دنیا دنیا آرزو مندم
هر روزتان نوروز . . . سال ۹۱ مبارک
—————————
تو عید میوه ها گرون میشه ، قدر خودتو بدون گلابی !!!
—————————
با تو از خاطره ها سرشارم.جشن نوروز تو را کم دارم
سال تحویل دلم می گیرد با تو تا اخر خط بیدارم . . .
—————————
لحظه ای که سال تحویل می شه
تنها لحظه ایه که بی منت به من لبخند می زنی
کاش هر ثانیه برای من سال تحویل باشه
تا لبخند همیشه مهمون لبهات بمونه
سال ۹۱مبارک
—————————
در این نوروز باستانی خیال امدنت را به اغوش خسته می کشم
نوروز ۹۱ مبارک
—————————
ستاره بختتان بالا
سپیده صبحتان تابناک
سایه عمرتان بلند
ساز زندگیتان کوک
سرزمین دلتان سبز
سال جدید مبارک
—————————
دلت شاد و لبت خندان بماند
برایت عمرجاویدان بماند
خدارا میدهم سوگند برعشق
هر آن خواهی برایت آن بماند
برایت ثروتی افزون بریزد
که چشم دشمنت حیران بماند
تنت سالم سرایت سبز باشد
برایت زندگی آسان بماند
تمام فصل سالت عید باشد
چراغ خانه ات تابان بماند
—————————
با توجه به گران شدن نرخ sms پیشاپیش نوروز ۹۱, ۹۲
تولدت ، تولدم ، پیوندتان و قدم نورسیده مبارک.نور به قبرت بباره !!
—————————
ساقیا آمدن عید مبارک بادت
وان مواعید که دادی مرواد از یادت
سال نو و نوروز باستانی مبارک
—————————
سایه حق
سلام عشق
سعادت روح
سلامت تن
سرمستی بهار
سکوت دعا
سرور جاودانه
این است هفت سین آریایی
نوروز مبارک
—————————
یک شاخه رز سفید تقدیم تو باد
رقصیدن شاخ بید تقدیم تو باد
تنها دل ساده ایست دارایی ما
آن هم شب عید تقدیم تو باد
—————————
مثل ماهی زنده
مثل سبزه زیبا
مثل سمنو شیرین
مثل سنبل خوشبو
مثل سیب خوش رنگ
و مثل سکه با ارزش باشید
سال نو مبارک
—————————
دنیا را برایتان شاد شاد
و شادی را برایتان دنیا دنیا آرزومندم
هر روزتان نوروز
—————————
سلامتی
سعادت
سیادت
سرور
سروری
سبزی
سرزندگی
هفت سین سفره زندگیتان باشد.
نوروز ۹۱ مبارک
—————————
سال و مال و فال و حال و اصل و نسل و تخت و بخت
بادت اندر شهریاری برقرار و بر دوام
سال خرم، فال نیکو، مال وافر، حال خوش،
اصل ثابت، نسل باقی، تخت عالی، بخت رام
********سال نو مبارک********

بهار بهترین بهانه برای آغاز، وآغاز بهترین بهانه برای زیستن است
آغاز بهار بر شما مبارک
—————————
چند روز دیگه بهار میاد و همه‌چیز رو تازه می‌کنه، سال رو، ماه رو،
روزها رو، هوا رو، طبیعت رو، ولی فقط یک چیز کهنه میشه که به
همه اون تاز‌گی می‌ارزه، «دوستیمون»!
—————————
بهار،نـیم بهار،ربـع بـهار، بهار را قسمت کردند؛بازارشان سکه شد!
دوست عزیز سبز ترین و همیشگی ترین بهار ها را برایت آرزو مندم
—————————
نزدیک عیده، توی خونه تکونیه دلت، مارو بیرون نکنی!!!
—————————


سلام، ببخشید این موقع شب بیدارت کردم.
.
.
خواستم یادآوری کنم: سال نو شده.
.
.
.
کم‌کم باید از خواب زمستونی بیدار بشی
—————————
ز کوی یار می آید نسیم باد نوروزی
از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی .
نوروز مبارک

برچسب‌ها:
[ سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, ] [ 5:21 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]
پتــــروس،فــَـرار مـــی کند!

کبـــری،تصمیــم نمـــی گیرد!

دهقــان،فــَـداکاری نمـــی کند!

پسر ِ شجـاع،ترسو شده است!

لـــوک،بــَـدشانســی می آورد!

هــادی و هــدی،قــَهر کرده اند!

پــت و مـــت،پُســت گـــرفته اند!

پلنگ ِ صورتـــی،زرد شــده است!

میتــی کومــان،استعفــا داده است!

سوبــاســا،دلــّــالـــی مـــی کنــــد!

سیــمبــــا،مِشــمِشــه گـــرفته اسـت!

پروفسور بــالتازار، جعلی مدرک گرفته است!

ای کیــو ســان،مـُـدل ِ مو عوض میکند!

هـــــاچ،دنبـــال ِ مـــادرش نمـــی گردد!

ملــــوان ِ زبـــل،پــول ِ اسفنـــاج نـدارد!

دو قلـــوها،دست ِ هــم را نمـــی گیــرند!

دکــتر ارنســت،طــلاق گـــرفته اســـت!

داداش کایــکو،چـــاقو خـــورده اســـت!

رابین هـود،بــا دزد ها رفیق شده است!

پینوکیـو،به فکــر ِ جرّاحی ِِ بینی است!

زبــل خـــان،ســکــّه شکــــار میکنــد!

یــوگی،دوستـــانش را مـــی فــروشـد!

پــِـریــن،کـــارتن خـــواب شــده است!

دخترک ِکبریت فروش،فال می فروشد!

ولــی...

ولـــی چوپـــان ِ دروغگو،هنـــوز دروغ مـــی گوید!


برچسب‌ها:
[ سه شنبه 8 فروردين 1391برچسب:, ] [ 5:21 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]
صفحه قبل 1 ... 35 36 37 38 39 ... 64 صفحه بعد
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو مطالب
5 تير 1394
0 تير 1394 5 خرداد 1394 3 خرداد 1394 2 خرداد 1394 1 خرداد 1394 7 ارديبهشت 1394 7 فروردين 1394 4 اسفند 1393 1 اسفند 1393 3 بهمن 1393 3 دی 1393 5 شهريور 1393 4 شهريور 1393 6 خرداد 1393 6 ارديبهشت 1393 3 ارديبهشت 1393 7 ارديبهشت 1392 6 ارديبهشت 1392 5 ارديبهشت 1392 4 ارديبهشت 1392 3 ارديبهشت 1392 1 ارديبهشت 1392 7 فروردين 1392 0 فروردين 1392 7 اسفند 1391 6 اسفند 1391 5 اسفند 1391 4 اسفند 1391 3 اسفند 1391
امکانات وب

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 114
بازدید دیروز : 106
بازدید هفته : 220
بازدید ماه : 1542
بازدید کل : 43421
تعداد مطالب : 632
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


استخاره با قرآن
استخاره با قرآن

ختم آیت الکرسی جهت ظهور
بسم الله الرّحمن الرّحیم

اللّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
امکانات وب
ذکـــــر ایــــام هـــفتـــه
ورق زدن قرآن آنلاین

کد دعای فرج برای وبلاگ

[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ]