وبلاگ رسمی علی ترکاشوند
 
قالب وبلاگ
نويسندگان
لینک دوستان

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان وبلاگ رسمی علی ترکاشوند و آدرس معارف.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد. Just For Transfer To AVAFBLOG

 





قدرت سخت و نرم


حميد نيكو

جوزف ناي در كتاب رهبران سياسي: قدرت سخت، نرم و هوشمند در تشريح اهميت قدرت نرم به عنوان سلاحي سياسي و ديپلماتيك و به كارگيري هوشمندانه قدرت نرم و سخت (قدرت هوشمند) بسيار خوب عمل كرده است. به طوري كه وي با پيش كشيدن حوادث تاريخي و بررسي عملكرد برخي رهبران سياسي در دوره هاي مختلف، نحوه ظهور رهبران و وجه تمايز رهبران كارآمد و ناكارآمد را تشريح مي كند.

جوزف ناي استاد دانشكده علوم سياسي دانشگاه هاروارد است كه پيش از اين رياست اين دانشگاه را نيز به عهده داشته است. رياست شوراي اطلاعات ملي، دستيار وزير دفاع و دستيار معاون وزير خارجه برخي از مناصب دولتي است كه پيش از اين ناي بر عهده داشته است. وي علاوه بر همكاري با روزنامه نيويورك تايمز، واشينگتن پست و وال استريت ژورنال، چندين كتاب از جمله پارادوكس ابرقدرتي امريكا در جهان]1[و قدرت نرم: ابزارهاي موفقيت در سياست هاي جهاني]2[ نگاشته است.

جوزف ناي به عنوان مبدع مفهوم قدرت نرم، منتقد سياست هاي دوره رياست جمهوري جورج بوش بوده است. وي در كتاب اخير خود كه رهبران سياسي: قدرت سخت، نرم و هوشمند نام دارد، انتقادات خود از سياست هاي دوره رياست جمهوري جورج بوش را در قالب بحث هاي تئوريك مربوط به قدرت نرم، سخت و هوشمند مطرح كرده است. وي معتقد است كه دولت جورج بوش در جنگ عليه تروريسم به دليل درك نادرست از فضاي فرهنگي جهاني گام هاي اشتباهي برداشت.

جوزف ناي كه در كتاب پيشين خود (قدرت نرم) از مولفه هاي نرم افزاري در جهت به دست آوردن اذهان و قلوب و در نتيجه تحقق سياست هاي مورد نظر سخن گفته است، اين بار در كتاب اخير خود بر به كارگيري آميزه اي از قدرت نرم و قدرت سخت تاكيد مي كند و آن را قدرت هوشمند مي نامد. به اين معنا كه به منظور دستيابي به اهداف و تحقق سياست هاي مورد نظر، استفاده صرف از قدرت نرم يا قدرت سخت موثر نيست و از اين رو مي بايد هوشمندانه آميزه اي از اين دو قدرت را به كار برد.

جوزف ناي قدرت نظامي و اقتصادي (سياست چماق و هويج در برابر دولت ها و ملت ها) را قدرت سخت و قدرت فرهنگي، ارزشي و سياست خارجي مشروع (ايجاد جذابيت و دستيابي به قلوب و اذهان دولت ها و ملت ها) را قدرت نرم تعريف مي كند. در واقع، وي ايجاد هوشمندانه توازن ميان قدرت نرم و قدرت سخت مطابق بافت منطقه اي و جهاني را قدرت هوشمند مي داند و بر اين باور است كه راز موفقيت رهبران در آميختن هوشمندانه قدرت نرم و سخت در بافت هاي مختلف نهفته است و اين نوع به كارگيري قدرت، بهينه ترين نتيجه را براي رهبران سياسي در پي خواهد داشت. لازم به ذكر است كه اين كتاب در پنج فصل تنظيم شده است و فصول آن به ترتيب رهبري، رهبري و قدرت، مهارت هاي رهبري، درك هوشمندانه بافت هاي مختلف و رهبران كارآمد و ناكارآمد نام دارند.
از نظر ناي رهبر كسي است كه گروهي را در راستاي دستيابي به اهداف مشترك هدايت كند و قدرت جهت دهي و بسيج ديگران به منظور دستيابي به هدفي خاص را داشته باشد. در عين حال، رهبر كارآمد كسي است كه به جاي آنكه همانند ديكتاتورها ديگران را ملزم به عملي خاص كند، با دستيابي به قلوب و اذهان آنها در راستاي ترغيب آنها گام بردارد.

ناي سبك هاي رهبري را به دو گونه رهبري گشتاري يا تحولي]3[ و رهبري تبادلي]4[ تقسيم بندي مي كند. رهبري گشتاري با توجه به سطح آگاهي پيروان به ارتقا منافع، قدرت يابي و تقويت جايگاه اخلاقي گام برمي دارد. تجسم قدرت نرم و رهبري گشتاري را مي توان در ماهاتما گاندي يافت كه به مفهوم مدنظر ناي در مورد رهبري نزديك است. گاندي يكي از استثناهايي بود كه رهبري اش به واسطه عنوان يا انتصاب رسمي نبود. بلكه جايگاه والاي اخلاقي وي در تبديل شدن وي به رهبري كاريزماتيك نقش داشت. شواهد تجربي نشان مي دهد كه رهبري گشتاري سبب بروز اثرات و نتايج مثبت در سطح عملكرد و رفتار پيروان (اعضاي سازمان) و گروه ها (سازمان ها) مي شود. به طوري كه اين سبك رهبري و رضايت پيروان (اعضاي سازمان)، ماندگاري و وفاداري پيروان (اعضاي سازمانها)، بهره وري، كاهش سطح تنش و سرخوردگي را به وجود مي آورد.
در مقابل، رهبري تبادلي بر مبناي منافع شخصي و احساسات تصنعي شكل گرفته است. رهبران طرفدار اين سبك، پيروان خود را با تطميع و تهديد پيروان خود را تحريك مي كنند تا به اهداف و مقاصد خود دست يابند. رهبران تبادلي حفظ شرايط موجود را ترجيح مي دهند و در محيطي باثبات به بهترين شكل عمل مي كنند. آنها پيروان خود را تنها تا زمان در رسيدن به هدف، به دنبال مي كشد. اين نوع از قدرت، گونه اي معامله و قرارداد ميان پيروان و رهبران است. اين سبك رهبري بر مبناي مديريت سنتي و فرمان و كنترل دقيق مي باشد. اگرچه اين نوع رهبري در روند كاري لازم است، اما اصرار در انجام اين نوع سبك رهبري به دليل ماهيت اقتدارگرايانه آن مي تواند خود منبع توليد تنش باشد.
همچنين از نظر ناي رهبران كارآمد مي بايد توان درك محيط خود را داشته باشند و مطابق تغييرات محيطي سياست هاي خود را تنظيم كنند و به اين وسيله بقاي خويش را تضمين كنند. اين توانايي درك هوشمند بافت هاي مختلف است و در فصلي از كتاب به همين نام به تشريح درك هوشمندانه محيط و سازگاري سياست ها با آن پرداخته شده است.

مهارت هاي رهبران سبب مي شود در شرايط مساوي، برخي از آنها نسبت به سايرين بهتر سياست گذاري نمايند. كارآمدترين رهبران در هنگام تغيير شرايط، ويژگي هاي برجسته خود را نشان مي دهند. به بيان ديگر، رهبران واقعي در بافت هاي و شرايط مختلف خود را سازگار كرده و موفقيت خود را تضمين مي كنند. به طوري كه بسته به شرايط قدرت نرم و سخت را با درجات مختلف به كار مي برند. بنابراين برآورد درست شرايط و در نتيجه سياست گذاري درست را مي توان ناشي درك هوشمندانه شرايط دانست.
ناي در بحث مربوط به قدرت هوشمند به اهميت به كارگيري متوازن قدرت نرم و قدرت سخت تاكيد مي كند و آن دو را مكمل يكديگر مي داند. به ويژه آنكه پس از هشت سال رياست جمهوري جورج بوش و گرايش شديد دولت وي به قدرت سخت، گرايش به قدرت هوشمند در دولت جديد امريكا كاملا ضروري به نظر مي رسد و مهم تر آنكه در شرايط كنوني امريكا نيازمند بازسازي چهره رهبري خود را جهان است.
جوزف ناي در اين كتاب با جمع آوري مطالعات دانشگاهي مربوط به نظريه هاي رهبري، رهيافت هاي مختلف در مورد رهبري، اخلاق رهبري و نحوه تاثيرگذاري بافت و محيط بر يك رهبر خاص را بررسي مي كند و در عين حال از طرح حوادث تاريخي به منظور ملموس كردن بحث هاي تئوريك خود استفاده مي كند. از نظر ناي، در عصر حاضر كه انقلاب اطلاعات خوانده مي شود، فضا تغيير كرده و سلسله مراتب هاي سازماني قديم جاي خود را به شبكه هاي سيال داده است. از اين رو، تعريف رهبري بايد تغيير كند. در اين كتاب ناي ماهيت رهبري در عصر كنوني را با بهره گيري از رهيافت هاي تاريخي و روانشناسانه تشريح مي كند.

در فصل اول كتاب كه رهبري نام دارد، آمده است كه انقلاب اطلاعات در دوران مدرنيته ساختارهاي سياست و سازماني را تغيير داده و چينش سلسله مراتب همانند گذشته از بالا به پايين نيست. بلكه اعضاي يك سازمان يا گروه رهبر را در كنار خود و به عنوان شريك تحقق اهداف سازمان يا گروه مي دانند. در حال حاضر، حتي طبقه كارگر نيز آگاهي و اطلاعات دارد و نوع مشوق هاي مختلف و جاذبه هاي سياسي كه آنها را جذب مي كند، نسبت به قرن پيش تغيير كرده است.

بررسي ها نشان مي دهد كه افراد نسبت به گذشته در برابر ساختارهاي اقتدارگرا كه به زور از آنها انجام كاري را بخواهند منعطف نيستند و فرمان هاي اين ساختارها را محترم نمي شمرند. به طوري كه ساختارهايي اعم از سياسي، اقتصادي، فرهنگي و .... براي سياستگذاري و تصميم سازي مي بايد اعضاي پايين دست را نيز به همكاري فراخوانند تا آنها نيز با اين احساس كه در ساختار تاثيرگذارند، اهداف ساختار را پيش ببرند و در برابر بهينه شدن نتايج گام بردارند.

 


برچسب‌ها:
[ یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, ] [ 6:3 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

کارکردهای مشترک عمليات اطلاعاتي و عمليات رواني

دکتر حجت‌اله مرادی

چکیده
هم اکنون عملیات روانی و عملیات اطلاعاتی به موازات هم در بخش‌های نظامی و امنیتی به اجرای وظایف و مأموریت‌های خود می‌پردازند. با وجود این، به نظر می‌رسد هم‌پوشی‌های زیادی بین حوزة کارکردهای آن دو برقرار است. این مرزهای مشترک گاه چنان در هم می‌آمیزند که تمایز و تشخیص آنها را از یکدیگر دشوار می‌سازد. این مقاله، نه در مقام ارائه نظریه یا حتی پیشنهاد، بلکه صرفاً در بازخوانی وضعیت عملیات روانی و عملیات اطلاعاتی، اشتراک موجود عناصرکارکردی دو نیرو را به امکان اجتماع ساختاری آن دو، بررسی می‌کند. گفتنی است تجارب شخصی نویسنده در تکمیل پویش تحلیلی متن بی‌تأثیر نبوده است.

 

برخی پيشنهاد مي‌كنند عرصة كاركردي عمليات اطلاعاتي و شاخة عمليات رواني در يكديگر ادغام شده، در زير چتر يك مفهوم واحد يعني عمليات اطلاعاتي  قرار گيرد (کریمی‌نیا، 1383). تركيب منابع، آموزش و در نهايت كاركردها به تلاش عمومي و كلي نیروهای نظامی برای اجرای "جنگ اطلاعاتي" كمك مي‌كند. برای نمونه، افسران عمليات اطلاعات در زمينة مرتبط با عمليات رواني يعني هنر نفوذ و بازاريابي آموزش مي‌بينند و در عين حال، هر دو جامعه براي دستيابي به منابع پرسنلي در حال رقابت هستند. معماي ديگر اين است كه عمليات رواني به دلیل پیشینة تاریخی و کاربرد آن توسط حکومت‌های سلطه‌جو با معضل چهره يا تصوير  روبه‌روست اما عمليات‌هاي اطلاعاتي، مفهومي است كه در سراسر جهان پذيرفته شده و اصطلاحی تهديدكننده نيست. نیروهای نظامی به جاي دامن زدن به رقابت مي‌توانند افسران بهتري در عرصه عمليات اطلاعاتي تربيت كنند كه آموزش‌هاي فرهنگي ديده‌اند و در زمينة اعمال نفوذ و بازاريابي نيز مجرب هستند (دانکن، 1382؛ وارد، 2003؛ بابکک، 2004).
اين افسران به خوبي همة عناصر عمليات اطلاعاتي را درك خواهند كرد. برخي معتقدند "عمليات رواني" را به تبليغات، دروغگويي و پراكندن اطلاعات نادرست منحصر است، بنابراین باید تنها نام آن را تغيير داد. اما آنها از يك موضوع مهم غفلت كرده‌اند، نیروهای مسلح نيازمند تغيير پارادايم در نحوة مفهوم‌سازي عمليات‌هاي اطلاعاتي هستند (کریس، 1381).

عناصر عمليات اطلاعاتي
به نظر مي‌رسد آشفتگي فراواني در مورد ماهيت دقيق عمليات اطلاعاتي در نیروهای نظامی وجود دارد. عمليات اطلاعاتي از پنج عنصر تشكيل شده است: عمليات شبكه رايانه‌اي ، جنگ الكترونيك ، فريب نظامي ، امنيت عملياتي  و عمليات رواني . تجربه فعالیت‌های نیروهای مسلح در کشورهای مختلف نشان می‌دهد نيروي دريايي و هوايي بيشترين تخصص را در زمينة عمليات شبكه رايانه‌اي و جنگ الكترونيك دارند. در بخش عمليات اطلاعاتي، تقريباً تمام افسران شاغل در زمينة عمليات شبكه رايانه‌اي و جنگ الكترونيك در نيروي دريايي و هوايي آموزش دیده و اعزام می‌شوند. در همين حال، همة بخش‌هاي نیروهای مسلح در سطوح يكساني به اجرای امنيت عملياتي و فريب نظامي مي‌پردازند. اين دو عمليات ماهيتي متضاد دارند: ايمن‌سازي اطلاعات مرتبط با توانایي‌ها، برنامه‌ها و عمليات‌هاي خودي در برابر عملیات فريب دشمن در خصوص همين توانایي‌ها، برنامه‌ها و عمليات‌ها. نیروهای نظامی بيشترين نقش را در خصوص عمليات رواني ايفا می‌کنند. برای نمونه در ارتش امریکا حدود پنج هزار سرباز در يك گروه فعال، دو گروه ذخيره و گروه مشترك حمايتي عمليات رواني حضور دارند.  همچنين واحدهايي در نيروهاي متعارف و نيروهاي عمليات ويژه  فعال هستند. افسران گروه فعال شاخة عمليات رواني حدود دويست نفر هستند و به همين تعداد نيز افسر عمليات اطلاعاتي در ارتش فعال هستند (هیبلزگری، 1381).

آشفتگي در اصطلاحات
اغلب اوقات، فرماندهان نظامي فعاليت‌ها و فرآورده‌ها عمليات رواني سنتي را تحت عنوان عمليات اطلاعاتي مي‌شناسند. برای نمونه، شنیده می‌شود که در یک رزمایش می‌گویند: «طي يك عمليات اطلاعاتي، اعلاميه‌هايي را بر سردشمن ریخته و با اعمال نفوذ، آنها را به تسليم وادار كرديم» به‌نظر مي‌رسد گاه در سطوح بالاتر از فرماندهان تاکتیکی و حتی در بین سیاست‌مداران علاقه‌اي به استفاده از اصطلاح عمليات رواني مشاهده نمی‌شود. اين مسئله به معناي فقدان درك صحيح اين اصطلاح يا شايد ارتباط منفي آن با تبليغات است. از سوي ديگر، اصطلاح عمليات اطلاعاتي به طور گسترده در داخل و خارج نیروهای نظامی مورد استفاده قرار گرفته، معناي به کارگیری اطلاعات در جهت اعمال نفوذ را نشان می‌دهد. اگر سیاست‌مداران به عمليات اطلاعاتي گرایش یابند، نظامیان نیز ناگزیر از اتخاذ مفهوم و حتی عبارت آن خواهند شد. به یقین "اطلاعات" پژواك كمتر تهديد‌كننده‌اي نسبت به عمليات رواني دارد، به گونه‌ای که برخی کشورها، گروه‌هاي عمليات رواني فعال در سفارت‌خانه‌ها را "گروه‌هاي حمايتي اطلاعات نظامي" مي‌نامند (مرادی، 1386).
آشفتگی در تعاريف عمليات رواني و عمليات اطلاعاتي با پیدایش مفهومی جديد به نام ارتباطات استراتژيك  مضاعف می‌شود كه نه تنها تعريف آن بلكه انجامش نيز با دشواری مواجه است. برداشت‌های زیادی از مفهوم ارتباطات استراتژيك وجود دارد. بسياري اين مفهوم را به اطلاعات و اقدامات طراحي شده براي اعمال نفوذ تعريف مي‌كنند. بر این اساس، مي‌توان گفت كه ارتباطات استراتژيك هيچ تفاوتي با عمليات رواني در سطح استراتژيك ندارد. عمليات‌هاي رواني استراتژيك در واقع فعاليت‌هاي اطلاعاتي بين‌المللي سازمان‌هاي دولتي محسوب می‌شود که به منظور تأثيرگذاري بر نگرش‌ها، برداشت‌ها و رفتارهاي بيگانگان فعالیت می‌کنند تا حمايت آنها را در دوران جنگ و صلح به دست آورند. اين برنامه‌ها عمدتاً خارج از حوزة نظامي انجام مي‌شوند اما مي‌توانند از امكانات نیروهای نظامی استفاده كنند. برخي معتقدند كه جامعة عمليات رواني دچار معضل برداشت يا ادراك است. يكي از وظايف نيروهاي عمليات روانی اين است كه مشروعيت و اعتبار مأموریت‌های عمليات روانی را تضمين كنند. بدون مشروعيت و اعتبار، عمليات روانی نخواهد توانست حمايت افکار عمومی خارجی، مردم کشور آماج يا جامعة بين‌المللي را به دست آورد. مشروعيت مهم‌ترين عامل در جلب حمايت‌هاي داخلي و بين‌المللي است. مفهوم مشروعيت وسيع‌تر از تعريف حقوقي آن در حقوق بين‌الملل است. مردم كشورها و جامعة بين‌المللي بر اساس برداشت‌هاي خود از اعتبار اهداف و روش‌ها، ميزان مشروعيت را تعيين مي‌كنند. ادراک نادرست از جامعة عمليات رواني موجب از دست رفتن اعتبار آن می‌شود که بايد آن را تصحيح كرد (عاصف، 1384؛ نصر، 1383).
در حال حاضر، تعداد زيادي از افسران نظامي در مجلات تخصصي به بررسي عمليات اطلاعاتي، ارتباطات استراتژيك و نحوة نفوذ بر مخاطب خارجي می‌پردازند. با وجود این، حتی کارشناسان کشورهای مدعی نیز در تمایز مفاهیم و حدود آنها دچار اشتباه می‌شوند. برای نمونه، مقاله‌اي در مجله بررسي نظامي  تحت عنوان "بازاريابي: جنبة مغفول عمليات‌هاي اطلاعاتي" كه توسط دو تن از افسران داراي تجربة مستقيم در عمليات اطلاعاتي ارتش امریکا نوشته شده ‌است؛ اين‌گونه بيان مي‌دارد، كه «عمليات‌هاي اطلاعاتي و بازاريابي هر دو داراي هدف يكسان هستند: نفوذ بر مخاطب هدف جهت واكنش مثبت نسبت به پيام» (ص72). به طور مشخص آنها در مورد عمليات رواني صحبت مي‌كنند. با اين حال، مقالة یاد شده به طور كامل عمليات رواني را ناديده گرفته است. آگاهي ناقص در مورد مردم محلي و چگونگي نفوذ بر آنها همچنان يكي از كاستي‌هاي جدي عمليات نظامي است».
نیروهای نظامی با برگزار کردن کلاس‌های آموزش عملیات روانی براي دست‌اندركاران نظامي عمليات اطلاعاتي مي‌توانند افرادي ماهر در عرصة عملیات روانی در اختيار داشته باشند. با اعتقاد بر این باور شناختی که ادراک همان واقعيت است. اگر افراد فعال در سطوح گردان، تيپ و لشكر تخصص "عملیات روانی" نداشته باشند، اين مسئله به درستي تحقق نمی‌پذیرد. جامعة عمليات رواني باید اين رشته را براي سایر نیروهای نظامی تبيين كند و اهميت فعالان عمليات رواني را توضیح دهد؟

تغيير در نقش‌هاي عمليات رواني
واحدها و سربازان عمليات رواني پنج نقش سنتي دارند:
1) تأثیرگذاری بر مخاطبان کشورهای بیگانه: اعمال نفوذ بر مردم كشورهاي خارجي از طریق بيان اطلاعات به منظور تأثیرگذاری بر نگرش، رفتار و دستيابي به پاي‌بندي و عدم مداخلة آنها يا ديگر تغييرات رفتاري مطلوب. اين اقدامات تسهيل‌كنندة عمليات نظامي هستند، تلفات و آسيب‌هاي جانبي را به حداقل مي‌رسانند و اهداف فرماندهان نظامی را مورد حمايت قرار مي‌دهند (کالین ، 2005).
2) دادن مشاوره به فرماندهان در مورد تأثیرات رواني اقدامات و عمليات‌ها: توصيه به فرماندهان دربارة اقدامات رواني، عمليات رواني و محدوديت‌هاي تعيين اهداف كه نيروي نظامي ممكن است آنها را اجرا كند. اين اقدامات و محدوديت‌ها تأثيرات منفي و پیامدهای ناخواسته را به حداقل می‌رساند، به ارادة دشمن براي مقاومت کردن حمله می‌کند و موفقيت مأموريت را افزايش مي‌دهد. سربازان عمليات رواني همچنين در خصوص تأثيرات رواني و پیامدهای ديگر اقدامات و عمليات‌هاي ارتش، توصيه‌هايي را به فرماندهان عرضه مي‌كنند.
3) ارائة اطلاعات عمومي و علني به مخاطب داخلی و خارجي: فراهم كردن اطلاعات عمومي و علني براي مردم خودی و كشورهاي بيگانه جهت حمايت از اهداف خود احيا يا تقويت مشروعيت، كاهش آلام و رنج‌ها و حفظ و احياي نظم عمومي. فراهم كردن اطلاعات عمومي تأثيرات ديگر اقدامات نظير عمليات‌هاي مدني ـ نظامي (CMO) را افزايش مي‌دهد (الکساندر ، 199 و 2005).
4) عمل کردن در نقش صدای فرمانده پشتیبانی‌شونده برای انتقال مقاصد موردنظر و کسب مشروعیت نزد مردم دیگر کشورها. ارائه خدمات نقش صداي فرماندهان را براي جمعيت‌هاي بيگانه ایفا می‌کند و انتقال نيات و كسب اعتبار را تسهیل می‌نماید. اين توانايي به فرمانده امكان مي‌دهد تا با هزينه کردن منابع و زمان کمتر به مخاطب بيشتري دست پيدا كند.
5) مقابله با تبليغات دشمن: مقابله با تبليغات دشمن و پراكندن اطلاعات نادرست و متضاد توسط او به منظور نمايش نيات خيرخواهانه و نمايش مثبت و صحيح اقدامات همچنين جلوگیری از قطب‌بندي افكار عمومي و ارادة سياسي کشور توسط دشمن (آیین‌نامه رزمی 05.30-3).
جامعة عمليات رواني باید توانایی انجام وظیفه در مأموریت‌های یاد شده را داشته باشد. با وجود اين، به نظر مي‌رسد برخی از سطوح و بخش‌های نیروهای نظامی تلاش مي‌كنند تا جامعة عملیات رواني را در چارچوب عمليات تاكتيكي همچون ارتباطات چهره‌به‌چهره، بلندگويي، تهية فرآورده‌های چاپي، راديويي و تا حدي تلويزيوني محبوس كنند: در این حال، به نظر می‌رسد گاه مفهوم مقابله با تبليغات به تعمق و تأملی بیشتر نیاز دارد. مقامات سیاسی اغلب به آنچه در تلويزيون يا گزارش‌هاي اطلاعاتي در مورد اشاعه فرآورده‌های اطلاعاتي دشمن مي‌شنوند، واكنش نشان مي‌دهند. آنها به سرعت مي‌خواهند بدانند كه دستگاه عملیات روانی در پاسخ چه ‌خواهد گفت. تكذيب مستقيم تنها يكي از گونه‌هاي ضدتبليغات است و اغلب بهترين مقابله محسوب نمي‌شود. برخي دیگر از تكنيك‌هاي مقابله با تبليغات عبارتند از: تكذيب غيرمستقيم، سكوت، تدابير محدودسازي، فريب تقليدي، شرط‌گذاري، اقدام انحرافي، پيش‌دستي و حداقل‌سازي. با وجود این، اغلب از تحليلي كه مي‌تواند بهترين شيوه براي مقابله با تبليغات را تعيين كند غفلت مي‌شود. برخی اوقات نیز مجریان عمليات رواني به علت فقدان توانايي در اجراي نقش دوم (توصيه به فرماندهان در خصوص تأثیرات رواني اقدامات و عمليات‌ها)، نمي‌توانند تخصص ضدتبليغاتي مناسب و كافي را براي فرماندهان فراهم كنند.
نفوذ بر مخاطبان داخلی و خارجی که از وظایف عملیات روانی به شمار می‌رود در كاركردهای عمليات اطلاعاتي نیز مشاهده می‌شود. همچنین جامعه روابط عمومي بخشی از فعالیت‌های عملیات را بر عهده دارد. در نیروهای نظامی اطلاعات اغلب از طريق افسر عمليات اطلاعات به افسر عملياتي و سپس به فرمانده منتقل مي‌شود. مشاهده می‌شود فرماندهان بدون كمك متخصصان عمليات رواني به طور مستقيم تدابیری اتخاذ مي‌كنند. عملیات اطلاعاتی گاهي اوقات دربر گيرندة بخش‌هاي تغيير هويت يافتة عمليات رواني است و گاه، دربر گيرندة گروهي از نیروهای فاقد آموزش‌هاي ارتباطي می‌باشد. در نیروهای مسلح اين واحدها، نقش‌هاي سنتي عمليات رواني همچون تحلیل و ارزیابی تأثيرات رواني عمليات‌ها را به فرماند‌هان ارائه می‌دهند. حتی فرماندهان وقتي موضوعات مرتبط با عمليات اطلاعاتي حاوي نكات مربوط به عمليات رواني باشد نيز موضوع را به افسر عمليات اطلاعاتي محول مي‌كنند. به اين دليل كه افسران عمليات اطلاعاتي مسئوليت برنامه‌ريزي و نظارت بر هر پنج رشته عمليات اطلاعاتي را بر عهده دارند و از سوي ديگر، فرماندهان در راستاي عمليات اطلاعاتي مي‌انديشند و نه عمليات رواني.

رقابت بين عمليات اطلاعاتي و عمليات رواني
آن‌چنان كه معروف است عمليات رواني به نفوذ و به خصوص بازاريابي مربوط مي‌شود. فعاليت‌هاي عمليات اطلاعاتي به طور فزاينده در حال حركت به درون اين حوزه است. امروزه آماده‌سازي براي عمليات اطلاعاتي آموزش‌هايي در حوزة فرهنگ، بازاريابي و مذاكره را نیز دربر می‌گیرد. بر این اساس، نیروهای عمليات اطلاعاتي به آگاهي‌ها و ويژگي‌هایي بیش از وظایف پیشین نیاز دارند.
•    داشتن مهارت‌هاي ويژه بازاريابي و رسانه‌هاي بين‌المللي،
•    برنامه‌ريزي، آماده‌سازي و اجراي فعاليت‌هاي اعمال نفوذ،
•    ارتباطات بين فرهنگي و آگاهي فرهنگي،
•    در كنار توانایی برقراری ارتباط چهره‌به‌چهره، بهره‌گیری از مترجمان به منظور ایجاد ارتباط نزدیک‌تر، بايد در طيف كامل عمليات‌ها در سطوح تاكتيكي و استراتژيكي، آگاهي فرهنگي و مؤلفه‌هاي انساني به كار گرفته شود (پیترز ، 2005).
موارد یاد شده با ويژگي‌هاي خاص متخصصان عمليات رواني در نیروهای مسلح قابل مقایسه است:
•    کارشناسان عمليات رواني در زمينة ارزيابي مخاطبان هدف خارجي، تهيه فرآورده‌ها و برنامه‌هاي عمليات رواني، اشاعه و انتشار فرآورده‌های عمليات رواني و هماهنگي فعاليت‌هاي عمليات رواني در دوران صلح و عمليات جنگي، تخصص دارند.
•    متخصصان عمليات رواني بايد مهارت‌هاي اساسي مرتبط با منطقه خاصي از جهان شامل تسلط بر زبان خارجي، آگاهي سياسي ـ نظامي و ارتباطات بين فرهنگي را در سطح عالي داشته باشند.
•    اجرای عمليات روانی علیه جمعیت آماج خارجی نيازمند شناخت نیروهای نظامی، مقامات غيرنظامي، مردم و در صورت وقوع جنگ همکاری آوارگان، پناهندگان و زندانيان سياسي کشور متخاصم است؛ همچنين هماهنگي بين‌سازماني در داخل کشور خودی ضروری است.
به نظر مي‌رسد اين مهارت‌های بازاريابي، ديگر تنها به جامعة عمليات رواني محدود نيست. متخصصان عمليات اطلاعاتي می‌کوشند مطالعات رسمی یا شخصی خود را در رشته روابط عمومي و ديگر رشته‌هاي مرتبط نظير بازاريابي و روابط بين‌الملل افزایش دهند.
جامعة عمليات اطلاعاتي و جامعة عمليات رواني هر دو با كمبود منابع انساني مواجه هستند. به طور معمول، نیروهای نظامی افسران هر دو جامعه را در واحدها و بخش‌هاي يكساني به كار مي‌گيرند. با وجود این، تفکیک جامعه عمليات رواني و جامعه عمليات اطلاعاتي که هر یک ساختار و سازمان جداگانه‌ای را در اختیار دارند تأمل برانگیز است.
عناصر كاركردي عمليات اطلاعاتي و عمليات رواني را در يك حوزه ادغام کرد. در افقی وسیع‌تر حتی می‌توان پیوند دو جامعه را پیش‌بینی کرد. بخش‌هايي از نقشه راه عمليات اطلاعاتي وزارت دفاع در ادامه ارائه شده است.
پيچيدگي و رشد فناوري در جنگ الكترونيك، عمليات رواني و عمليات شبكه رايانه‌اي باعث جدايي متخصصان اين رشته‌ها از يكديگر شده است. نيروي عمليات روانی براي موفق شدن ناگزیر از بهره‌گیری از همة رشته‌های یاد شده است. متخصصان این رشته‌ها، نیروهای عمليات رواني در نظر گرفته می‌شوند و آنها نیز باید خود را پرسنل اصلي عمليات روانی تلقي كنند (کاپلان ، 2004) .
متخصصان توانایي‌هاي عمليات روانی در واقع متخصصان كاركردي در يك يا تعداد بيشتري از توانایي‌هاي عمليات شبكه رايانه‌اي، جنگ الكترونيك يا عمليات رواني هستند. آنها بايد به عنوان برنامه‌ريزان عمليات رواني به صورت چرخشي به انجام وظايف در حيطه‌هاي مختلف توانایي‌ها بپردازند. همچنین بايد در يكي از رشته‌های عملیات روانی تخصص ويژه داشته باشند اما در برنامه‌ريزي و اجراي عمليات روانی در معناي موسع باید، به كسب تجربه ممارست کنند.

نتيجه‌گيري
این مقاله مدعی است که عرصة كاركردي عمليات‌هاي اطلاعاتي و شاخة عمليات رواني اشتراکات زیادی دارند. جامعة عمليات رواني دچار معضل برداشت يا ادراك است. اغلب کارشناسان، فعاليت‌هاي عمليات رواني را صرفاً به مثابه عمليات اطلاعاتي در نظر مي‌گيرند. بررسي ادبيات نظامي در زمينة عمليات اطلاعاتي و عمليات رواني نكته‌هاي موازي بسياري را بين اين دو تخصص نشان مي‌دهد. اما هر دو جامعه براي دستيابي به منابع كمياب انساني رقابت مي‌كنند. پیوند این دو جامعه صرف‌نظر از نتايج منفي قابل اغماض آن، مي‌تواند مزاياي بسياري براي نیروهای نظامی داشته باشد. با اجتناب از به کارگیری دوگانه از متخصصان عمليات اطلاعاتي و عمليات رواني در يك واحد نظامي، صرفه‌جويي خواهد شد. می‌توان متخصصان عمليات اطلاعاتي را با آموزش‌هاي فرهنگي و بازاريابي به اعضاي شاخه عمليات رواني تبديل کرد. نیروهای عملیات روانی به فرماندهان نزدیکترند. ادغام این دو نیرو موجب می‌شود افسران عمليات رواني نيز دسترسي بهتري به فرماندهي پيدا كنند. از سوی دیگر نيروي عمليات اطلاعاتي نيز شاهد حضور عناصري از جامعة عمليات رواني خواهد بود. همة اين موارد باعث ارتقاي وضعيت حرفه‌اي و تخصص فني نیروهای جديد عمليات روانی خواهد شد. شاید مقاومت‌های سازمانی از جمله مشکلات ادغام این واحدها در نیروهای نظامی باشد. همچنین ممکن است این کار بسیار دشوار به نظر برسد.


برچسب‌ها:
[ یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, ] [ 6:3 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

گسترش جبهه هاي جنگ نرم عليه ايران ؛ تلاش سايبري کاخ سفيد در جنگ نرم !


حامد رشيدي


پس از آنکه باراک اوباما   لايحه اختصاص بودجه55  ميليون دلاري کميته دفاعي و نظامي کنگره آمريکا براي جنگ نرم و همراهي با مخالفان نظام جمهوري اسلامي ايران را امضا کرد جبهه هاي جنگ نرم عليه ايران به شدت در حال گسترش است . از بودجه550  ميليارد دلاري وزارت دفاع آمريکا،55  ميليون دلار براي نفوذ در ايران، مقابله با فيلترينگ سايت هاي ضد ايراني، تحريک قربانيان سانسور در ايران، آموزش الکترونيکي ايرانيان مخالف نظام براي براندازي نرم و شبکه سازي اينترنتي براي اغتشاشگران بعد از انتخابات رياست جمهوري و ارائه آموزش هاي لازم رسانه اي و کامپيوتري براي راه اندازي سايت ها جهت اطلاع رساني اختصاص يافت.


در همين راستا به تازگي كنفرانسي در واشنگتن با حمايت شركت‌هاي بلندپايه "نظامي " آمريكا برگزار شد كه متخصصان فناوري و نظامي را با هدف آموزش نيروهاي ارتش و اطلاعات ايالات متحده گردهم آوردند تا به آنها بياموزند چگونه از اينترنت و ساير نرم‌افزارها در جنگ سايبر عليه ايران استفاده كنند."كريستوفر جي. پتريك" روزنامه‌نگار و ناشر آمريكايي كه خود يكي از حاظران اين نشست بوده است، طي گزارشي در آخرين شماره هفته‌نامه "امريكن‌فري‌پرس " مي‌نويسد: در كنفرانس اخيري كه از سوي شركت "بنياد عمليات‌هاي اطلاعاتي " و با حمايت مالي "نورتروپ گرومن "، "جنرال دايناميكز "، "سايك " (SAIC) و برخي ديگر از شركت‌ها برگزار شد، چگونگي فعاليت نيروها براي مداخله در امور ايران به دقت مورد بررسي قرار گرفت.
وي افزود: در اين كنفرانس صدها نظامي كهنه كار، سرباز و روزنامه‌نگار، 150 افسر نظامي ارتش آمريكا و تعداد بسيار زيادي از تجار آمريكايي حضور داشتند، سخنرانان نيز به طور دقيق چگونگي استفاده از نرم‌افزارها و سايت‌هاي اينترنتي را براي كمك به گروه‌هاي موسوم به "اپوزيسيون ايران " كه خواستار براندازي دولت ايران هستند، آموزش دادند.
با اين اوصاف بايد گفت موضوع جنگ نرم و عمليات رواني غرب عليه لايه هاي متعدد اجتماعي کشورمان امري نيست که بتوان به راحتي از آن عبور کرد .در جنگ نرم مهمترين مولفه سرمايه گذاري بر روي قشرهاي مستعد مانند دانشجويان براي مخالفت با نظام است. سياست هاي اخير دولت اوباما به خوبي نشان مي دهد که ايران در مرکز سياسي کاخ سفيد قرار گرفته است.
به گونه اي که هجمه هاي تبليغاتي غرب عليه ايران کاملا در يک چارت مشخص تدوين شده است.
در واقع روند روبه رشد همگاني شدن استفاده از فناوري هاي اينترنتي و تاثيرات گسترده اي که اين رسانه بر تغيير و تحولات بين المللي در چند ساله اخير داشته است نشان از آن دارد که مراکز قدرت در دنيا توجه خاصي به ارتش سايبري خود دارند تا بدين وسيله مقاومت کشورهاي هدف را درهم شکنند . امروز کاربران متعددي در سرتاسر دنيا به داده هاي اطلاعاتي اينترنت دسترسي دارند و همين امر موجب شده است تا کشورهايي همچون ايالات متحده نگاه خاص و ويژه اي به اين مقوله داشته باشند.  امروز بزرگترين موتورهاي جستجو گر ، سايت هاي خبري ، شبکه هاي اجتماعي در اختيار و تحت نظر ايالات متحده فعاليت
مي کنند. در واقع سران کاخ سفيد با در دست گرفتن زمام امور در دنياي مجازي به لشكر كشي ،  تخريب و ساير اهداف سازماندهي شده خود مي پردازد .
آنچه که در ناآرامي هاي پس از انتخابات در تهران رخ داد به خوبي مويد اين امر بود که فضاي مجازي و شبکه هاي اجتماعي که از سوي ايالات متحده پشتيباني مي شوند نقش بلاانکاري در هدايت آشوب ها بر عهده دارند. امروز ايران يکي کشورهايي است که ميزان کاربران اينترنتي در آن بسيار بالاست.از همين رو کاخ سفيد از اين فرصت بهره برداري مي‌کند تا آشوب ها در ايران را راهبري کند.
البته پرواضح است که جنگ نرم آمريکا عليه ايران تنها به مقوله هاي اينترنتي و شبکه هاي اجتماعي ختم نمي‌شود. امروز تلويزيون هاي فارسي زبان بسياري در صدد هستند تا با شبهه افکني، و اشاعه اخبار کذب به حيثيت نظام اسلامي در ايران صدمه بزنند. همچنين جنگ نرم جبهه هاي ديگري نيز دارد که يکي از آنها گسترش ارزش هاي غربي و ليبراليستي است که اين هدف از طرق مختلف رسانه اي پيگيري مي شود.
البته ايران نيز در برابر اين حملات سايبري تا کنون اقدامات گسترده اي صورت داده است.  چندي پيش سپاه پاسداران انقلاب اسلامي تعدادي از مراكز فعال جنگ سايبري آمريكا عليه ايران را منهدم كرد.تعدادي از مهم ترين شبكه هاي سازمان يافته جنگ سايبري آمريكا كه توسط گروههاي ضدانقلاب راه اندازي شده بود، با انجام سلسله اقدامات و عمليات پيچيده امنيتي در حوزه فناوري اطلاعات و ارتباطات، برخي از متهمان و عناصر مرتبط و موثر آنها شناسايي گرديد  و30 نفر از آنها دستگير شدند. در واقع  طرح "بي ثبات سازي ايران"  كه توسط سازمان سيا تهيه و با اختصاص بودجه چهار صد ميليون دلاري توسط كنگره آمريكا، با دستور بوش ابلاغ و عملياتي شد راه اندازي نوع جديدي از جنگ اطلاعاتي موسوم به جنگ سايبري را  در دستور كار دولت آمريكا قرار داد  .
در اين راستا تاسيس شبكه موسوم به “ايران پراكسي “ از جمله مهم ترين اقداماتي است كه در اين سال با بودجه بالغ بر50 ميليون دلار توسط سازمان سيا و تحت پوشش دفترIBB وزارت امور خارجه آمريكا فعال گرديد.
تخليه بانك هاي اطلاعاتي كشور، نفوذ و خرابكاري در سايت هاي اينترنتي ايران، مبارزه با فيلترينگ در داخل كشور، ايجاد امنيت براي كاربران شبكه مجازي عليه جمهوري اسلامي، ايجاد بستر ارتباط امن تلفني و ديتا براي مصاحبه با راديو فردا، راديو زمانه، شبكه تلويزيوني صداي آمريكاVOA و ساير رسانه هاي غربي، در زمره ماموريت هاي شبكه ايران پراكسي بود. سازمان سيا با ايجاد سرويس سايبري، تنها در حوادث اخير با توليد و انتشار بيش از هفتاد ميليون فيلتر شكن، جنگ رواني پردامنه اي را عليه جمهوري اسلامي سازماندهي كرد.
عناصر داخلي اين شبكه كه حقوق ماهيانه قابل توجهي دريافت مي كردند، پس از شناسايي و دستگيري، اعتراف نموده اند كه نرم افزارهاي فيلترشكن شبكه ايران پراكسي مجهز به قابليت هاي تخليه اطلاعات خصوصي و خانوادگي افراد نيز بوده و متاسفانه در حجم وسيعي براي اهداف جاسوسي مورد استفاده قرار گرفته است. لذا در نهايت بايد گفت تلاش سايبري کاخ سفيد در جنگ نرم روبه گسترش است. جمعيت جوان ايران ، تعداد بالاي کاربران اينترنتي ، جاذبه هاي دنياي ارتباطات همه و همه دست به دست هم داده اند تا استراتژيست هاي کاخ سفيد حساب ويژه اي روي نقش اينترنت در جنگ نرم عليه ايران بازکنند.
منبع: روزنامه رسالت، سال 25، ش 6994 (5 خرداد 1389): 8.


برچسب‌ها:
[ یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, ] [ 6:3 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

1- این جنگ نرم ، شما جوانهای دانشجو ، افسران جوان این جبهه اید…

 

۲-شرط اصلی فعالیت درست شما در این جبهه ی جنگ نرم ، یکی اش نگاه خوشبینانه وامیدوارانه است

 

۳-خط اغفال به خصوص خواص و نخبگان از تاثیر دشمن ، یکی از خطوط القائی و تبلیغاتی دشمن است.

 

۴-در میدان تنظیم شده ی از سوی دشمن بازی نکنید…. چون چه ببرید ، چه ببازید ، به نفع اوست.

 

۵-امروز اولویت اصلی کشور مقابله با جنگ نرم دشمن است

۶-در این جنگ نرم وظیفه مجموعه فرهنگی این است که هنر را تمام عیار و با قالبی مناسب به میدان آورد تا اثرگذار شود

۷-جنگ نرم، صحنه رویارویی دروغ های بزرگ باواقعیت های تردیدناپذیراست.

 

۸-دراین جنگ نرم،کافی است هواداران جبهه حق بیدارباشندو بیکار ننشینند چراکه زبان حق همیشه مؤثرتراز زبان باطل است.

 

۹-فرهنگ یک سیستم است و دارای انواع و اجزائی است و مهندسی فرهنگ به عنوان یک مهندسی سیستم باید انجام پذیرد

 

۱۰- فرهنگ یک جامعه، اساس هویت آن جامعه است

 

۱۱-جنگ نرم یعنى ایجاد تردید در دلها و ذهنهاى مردم

 

۱۲-یکى از ابزارها در جنگ نرم این است که مردم را در یک جامعه نسبت به یکدیگر بدبین کنند

 

۱۳-در جنگ روانى و آنچه که امروز به او جنگ نرم گفته میشود در دنیا، دشمن به سراغ سنگرهاى معنوى مى‌‌آید که آنها را منهدم کند؛

 

۱۴-مؤثرترین سلاح بین‌‌المللى علیه دشمنان و مخالفین، سلاح تبلیغات است؛

 

۱۵-من برنامه های استکبار جهانی علیه ملت ایران را در سه جمله خلاصه می کنم اول: جنگ روانی، دوم جنگ اقتصادی و سوم: مقابله با پیشرفت و اقتدار علمی


برچسب‌ها:
[ یک شنبه 24 مهر 1390برچسب:, ] [ 6:3 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

 

 

بسمه تعالي

 

 

لطيفه هاي  متناسب با موضوعات دروس دين وزندگي (1)

 

 

اطمینان قلبی
   همسایه (اصمعی) از او چند درهم قرض کرد. روزی اصمعی به او گفت : آیا به یاد قرضت هستی؟ همسایه جواب داد: بله آیا تو به من اطمینان نداری؟ اصمعی گفت: چرا مطمئنم ، اما مگر نشنیده‌ای که حضرت ابراهیم علیه‌السلام به پروردگارش ایمان داشت و خداوند از او پرسید: «اَوَ لَم تومِن ، مگر ایمان نیاورده‌ای) و ابراهیم علیه‌السلام پاسخ داد: (بَلی وَلکِن لِیَطمئنَّ قَلبی ؛ چرا ولی می‌خواهم قلبم آرامش یابد.( درس ، 2)

 

 

دلیل ترک نماز
فردی نماز نمی‌خواند ، به او گفتند: چرا نماز نمی‌خوانی؟ جواب داد: مگر قرآن نمی‌خوانید؟ قرآن می‌فرماید: لا تقرَبو الصَّلاة ؛ نزدیک نماز نشوید و بقیه آیه را که چنین است نخواند: لا تقرَبوا الصَّلاةَ و اَنتُم سُکری ؛ نزدیک نماز نشوید در حالی که مستید ( درس ،6)

 

 

از ابوايوب فقيه پرسيدند : اگر مرد در صحرا غسل کند بايد به کدام سمت نگاه کند ؟ گفت جايي که لباسهايش را گذاشته نگاه کند تا آنها را ندزدند !(درس ،)13

 

 

حکایت (خاموشی) ( درس ، 15)

 

 

معاویه خلیفه اموی با عقیل، برادر امام علی علیه السلام نشسته بودند. معاویه رو به حاضران کرد و گفت: ای اهل شام! این کلام خداوند متعال را شنیده اید که می فرماید: «تَبَّتْ یَدا أَبی لَهَبٍ» (بریده باد دو دست ابی لهب) (لهب:) گفتند: آری. معاویه گفت: «ابولهب» عموی عقیل است. عقیل هم بلافاصله گفت: ای اهالی شام این کلام خداوند متعال را شنیده اید که می فرماید: «وَ امْرَأَتُهُ حَمّالَةَ الْحَطَبِ» (و زن او که حمل کننده هیزم است.) (لهب: 4) گفتند: آری. عقیل گفت: «حمّالة الحطب» عمه معاویه است.

 

 

در این حکایت، جامی فواید خاموشی در برابر عیوب دیگران را یادآور می شود. اگرچه سکوت و خاموشی در برابر انحراف ها، ستم ها، حق کشی ها و سم پاشی های دشمنان دین، عملی ناپسند و نابخشودنی است، ولی در برابر عیوب خود و دیگران نشانه خرد، آگاهی، تیزهوشی و عبادت است. چنان که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید: «سکوت والاترین عبادت هاست».

 

 

زیرا استوارتر از شیوایی در گفتار، خموشی است در جایی که سخن گفتن شایسته نیست. از سوی دیگر، چون خموشی، عیب ها را در خود پنهان می دارد، «خزانه داری برتر از خاموشی نیست.»

 

 

با وجودی که سکوت در برابر عیب های خود و دیگران سهل و آسان می نماید، ولی در عمل کاری بس مشکل است که گاه حتی باهوش ترین افراد از آن به دلایل گوناگون از جمله غوطه ور شدن در گناه، خودخواهی و خودپسندی غافل می شوند. به گونه ای که پرده های غرور بر چشمان آنها سایه می افکند و بدون توجه به عیب های خود به عیب جویی از دیگران می پردازند و با زبان خویش، زمینه برملاشدن عیب های خود را فراهم می کنند. این واقعیتی است که در منابع دینی هم بدان تأکید شده است. امام علی علیه السلام می فرماید: «هر که عیب جویی کند، عیب جویی شود و هر که دشنام دهد پاسخ شنود».

 

 

در حکایت بالا نیز معاویه با تمام سیاسی کاری و هوشمندی اش، به سبب غوطه ور شدن در گناه و خودخواهی، یک لحظه از نسب خویش غافل شد و به قصد تحقیر، نَسب عقیل را به ابولهب نسبت می دهد، ولی غافل از اینکه عقیل جسورتر و نکته سنج تر از آن است که بتوان از او عیب جویی کرد. ازاین رو، با آگاهی کامل از پیشینه ننگین معاویه با پاسخی به هنگام او را سرافکنده می سازد. در حالی که معاویه می توانست با سکوت و خاموشی و حفظ اسرار و عیب خویش مرتکب گناه عیب جویی از دیگران هم نشود. بی شک، سعادتمند و خردمند کسی است که بر عیب دیگران سرپوش بگذارد و بر عیب خود بینا باشد.

عیب مردم را مگو ای خودپرست

عیب جویی هم به دنبال تو هست

تو عیوب دیگران سازی بیان

دیگری عیب تو آرد بر زبان

گر خردمندی و داری عقل و هوش

 

 

تا توانی عیب ها را پرده پوش

 

 

صغیر اصفهانی

 

 

پیام متن:

 

 

خموشی به موقع، انسان را از لغزش هایی چون عیب جویی نگه می دارد.

 

 

روزي شخصي به ديدار بيماري رفت. به او گفت: خدا را شكر كن وحمد او را به جاي آور. گفت چگونه شكر كنم و حال آنكه خدا فرموده است: ((لئن شكرتم لازيدنكم)) ابراهيم /11 "يعني اگر شكر كني بر شما زياد كنم."
مي ترسم اگر شكر او را بكنم بيماري من بدتر شود!!!  ( درس ، 13)

 

 

 

حكایت شده كه یك نفر یك چشمى پشت سر امام جماعتى نماز خواند، و امام جماعت پس ار حمد سوره بلد را خواند(الم نجعل له عينين  )وگفت:  آیا براى او دو چشم قرار ندادیم ، یك چشمى در نماز گفت : نه خدا براى من یك چشم قرار داده و تو دروغ گفتى ، و نماز پشت سر دروغگو باطل است چون مرتكب گناه كبیره شده اى ( درس ،10)

 

 

لطيفه ها  متناسب با موضوعات دروس دين وزندگي (2)

 

 

شتر مردي گم شد ، مرد نذر کرد شتر را پس از پيدا شدن به دو درهم بفروشد . شتر پيدا شد ، مرد دل آن نداشت که شتر را ارزان بفروشد . گربه اي گرفت و به گردن شتر آويخت و به بازار آمد و گفت : شتر دو درهم و گربه پانصد درهم ، هر دو را باهم مي فروشم !(درس ،16) 2

 

 

 

شخصي از علما شنيده بودکه روزه ي يک روز ، کفاره ي يک سال گناه است. يک روز روزه گرفت و ظهر افطار کرد و گفت من فقط شش ماه گناه کرده بودم!( درس ،16 ) 2

 

 

مردي به عربي که به جهت کسب روزي بسيار جزع و فزع مي کرد گفت : مگر آيه ي «وُ رِزقَکُــم فِـي السُمــاء ...» (و روزي شما در آسمان است ...) را را در قرآن کريم نخوانده اي ؟ گفت : چرا خوانده ام ، ولي نردبان به اين بلندي از کجا گير بياورم ؟!( درس ،3) 2

 

 

 

حکایت (غرور) (درس، 12)

 

 

در دوران گذشته دو برادر یکی به نام «ضیاء» و دیگری به نام «تاج» در شهر بلخ زندگی می کردند. ضیاء مردی بلندبالا و با این حال بذله گو، نکته سنج و خوش اخلاق که واعظ شهر هم بود. در عوض، برادرش تاج قدی بسیار کوتاه داشت، ولی از علم بالایی بهره می برد، به گونه ای که ملقب به شیخ الاسلام بود. به همین سبب به برادرش به دیده حقارت می نگریست. حتی از وجود او خجالت می کشید. روزی ضیاء به مجلس برادرش تاج که پر از شخصیت های بزرگ بود وارد شد، ولی غرور علمی تاج مانع از آن شد که به احترام برادرش بایستد. ازاین رو، نیم خیز شد، به سرعت نشست. وقتی ضیاء از برادرش آن حرکت ناپسند را دید، با کنایه ای که حکایت از نکته سنجی او داشت، فی البداهه به مزاح گفت: «چون خیلی بلند قامتی، برای ثواب، کمی هم از آن قامت سروت بدزد».

 

 

نکته ه

 

 

این حکایت بیانگر این مهم است که غرور بی جا و دل بستگی به ظواهر دنیا، از صفات ناپسند اخلاقی است که می تواند بر چشمان حقیقت بین انسان پرده حجاب بکشد و او را از دست یافتن به سعادت باز دارد و مقدمات هلاکتش را فراهم سازد. چنان که امام علی علیه السلام می فرماید:

 

 

«کسی که به نفس خویش مغرور گردد، او را به هلاکت و نابودی تسلیم کند.» و هموست که می فرماید: «بدبخت کسی که به حال خود مغرور گردد و فریفته آرزوهای خود گردد»(.درس،12) 2

 

 

بیچاره آن که ظواهر دنیا او را از واقعیت ها غافل کند و با آموختن چند جمله، اندوختن چند سکه، فزونی قوم و قبیله یا با رسیدن به قدرت و شهرت و محبوبیت، مغرور و دچار آفت خودبینی شود.

 

 

گفتنی است در این میان، غرور علمی، موضوعی قابل توجه است؛ زیرا تعداد قابل ملاحظه ای از اهل دانش را دچار لغزش کرده است.                                                          در حکایتی پیرامون ابن سینا آمده است:

 

 

آن حکیم فرزانه در اوان جوانی از فراگیری علوم زمان بسیار سرمست بود. روزی به مجلس درس ابوعلی مسکویه، دانشمند معروف آن روزگار حاضر شد و با کمال غرور گردویی را به مقابل او افکند و گفت: «مساحت سطح این گردو را تعیین کن.» ابن مسکویه هم در پاسخ، کتاب طهارة الاعراق را که در علم اخلاق و تربیت نوشته بود، در مقابل او نهاد و گفت: «تو نخست اخلاق خود را اصلاح کن تا من مساحت گردو را تعیین کنم. تو به اصلاح خود محتاج تر از من به تعیین مساحت این گردو هستی».

 

 

گویند: ابن سینا از این گفتار خود شرمسار شد و این جمله راهنمای اخلاقی او در همه عمر قرار گرفت.

مَرد را خودبینی و کبر و غرور

می کند از درگه توفیق دور

آن چنان کز درگه قرب کریم

 

 

دور شد ابلیس مردود رجیم

 

 

 

میهمان خجالت زده

 

 

مردی به دیدار کسی رفت. تمام روز را در خانە او ماند تا جایی که صاحب خانه را از حضور خود ناراحت کرد. چون شب شد و هوا رو به تاریکی نهاد، صاحب خانه چراغی نیاورد.

 

 

میهمان پرسید: چراغ کجاست تا روشن کنیم؟

 

 

صاحب خانه گفت:خداوند می فرماید: ﴿…واذا أظلم علیهم قاموا﴾؛ چون شب جامه تیرگی را بر آنها پوشانید، از جا حرکت کردند. (سورە بقره،آیە20)

 

 

پس از این سخن میهمان خجالت زده از خانه بیرون رفت.( درس ، 4)

 

 

سربازي از غنيمت هاي جنگي ، تنها يك عدد مشك دزديد ! فردي كه او را ديد و گفت :‌" و من يغلل يات بما غلّ يوم القيامه" ؛ "و هر كس خيانت كند ، روز رستاخيز آنچه را درآن خيانت كرده با خود به صحنه قيامت مي آورد " (سوره اعراف ايه 31 ) سرباز گفت : چه بهتر ، چون در آن روز ، هم بارم سبك است و هم خوشبو . ( درس ،9)

 

 



 

 

لطيفه ها  متناسب با موضوعات دروس دين وزندگي( 3)

 

 

 

گویند: كه امام جماعتى نماز مى خواند پس از حمد داشت سوره را مى خواند كه رسیده به این آیه « ما تلك بيمينك  يا موسي »دزدى كه موسى نام داشت و چیزى دزدیده بود و دستش بود فورا ار آنجا بیرون رفت و گفت : این شیخ حتما جادوگر است و با ترس ار آتجا پا به فرار گذاشت !!! ( درس ، 1)

 

 

.

 

 

شخصي از علما شنيده بودکه روزه ي يک روز ، کفاره ي يک سال گناه است. يک روز روزه گرفت و ظهر افطار کرد و گفت من فقط شش ماه گناه کرده بودم! (درس ،11) 3

 

 

 

در حکایتی پیرامون ابن سینا آمده است:( درس ،13)

 

 

آن حکیم فرزانه در اوان جوانی از فراگیری علوم زمان بسیار سرمست بود. روزی به مجلس درس ابوعلی مسکویه، دانشمند معروف آن روزگار حاضر شد و با کمال غرور گردویی را به مقابل او افکند و گفت: «مساحت سطح این گردو را تعیین کن.» ابن مسکویه هم در پاسخ، کتاب طهارة الاعراق را که در علم اخلاق و تربیت نوشته بود، در مقابل او نهاد و گفت: «تو نخست اخلاق خود را اصلاح کن تا من مساحت گردو را تعیین کنم. تو به اصلاح خود محتاج تر از من به تعیین مساحت این گردو هستی».

 

 


برچسب‌ها:
ادامه مطلب

[ یک شنبه 17 مهر 1390برچسب:, ] [ 3:55 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]


وقتي حضرت يوسف نسبت به پدرش بي احترامي كرد و ديرتر از پدرش از اسب پياده شد، بخاطر آن نور نبوت از صلبش گرفته شد اين مطلب چگونه با عصمت انبياء سازگار است؟

 

پاسخ:

در پاسخ به اين سؤال بايد چند مسأله مورد بررسي قرار گيرد اولاً بايد بررسي شود كه آيا اين مطلب درست است يا نه؟ ثانياً در صورت درستي اين مطلب چند سؤال بايد جواب داده شود.
1.
اين مطلب چگونه با عصمت سازگار است؟
2.
چرا نور نبوت از نسل يوسف ـ عليهالسلام ـ گرفته شد.
3.
آيا حضرت يوسف نمي توانست مانند حضرت يونس ـ عليهالسلام ـ توبه كند؟
درباره درستي يا نادرستي مطلب فوق بايد گفت: اين مطلب در قرآن نيامده است و قرينه بر صحت اين مطلب نيز يافت نمي شود؛ بلكه قرينه بر ردّ اين مطلب وجود دارد و آن اين است كه يوسف به استقبال آنها در خارج از مصر رفت و پدر و مادرش را در آغوش كشيد و آنگاه به منظور احترام و رعايت ادب گفت: داخل مصر شويد كه انشاءالله در امان هستيد و سپس حضرت يوسف پدر ومادرش را بالاي تخت سلطنتي فراخواند كه خود بر آن تكيه مي زد.[1]
استاد سبحاني در اين باره مي فرمايد: هيچ احترامي بالاتر و برتر از اين نيست كه رئيس كشور به استقبال پدر و مادر و برادران، به بيرون شهر بيايد و آنها را در آغوش بكشد؛ سپس همراه آنان وارد شهر گردد و يكسره وارد مقرّ حكومتي شوند، آنگاه پدر و مادر را در كنار تخت فرمانروايي خود بنشاند.[2]
در مراجعه به روايات، احاديثي[3] مربوط به اين مطلب يافت مي شود كه معناي همه آنها تقريباً يكي است كه عبارت است از اينكه هنگامي كه يوسف به استقبال پدرش آمد يعقوب در برابر يوسف از اسب پياده شد؛ ولي يوسف پياده نشد (به خاطر جلال و شكوه سلطنت در مقابل پدر تواضع نكرد) هنوز سوار بر مركب بود كه جبرئيل نازل شد و گفت: اي يوسف دستت را باز كن او نيز باز كرد جبرئيل نوري از كف دست او خارج كرد يوسف پرسيد اين نور چيست؟ جبرئيل پاسخ داد اين نور نبوت در صلب تو بود، ديگر پيامبري از نسل تو مبعوث نخواهد شد.
سخن بزرگان درباره اين گروه از احاديث چنين است:
1.
علامه طباطبائي: روايات در داستان يوسف بسيار است؛ ولي بيشترين آنها يا سندشان ضعيف است و يا متنشان دچار تشويش و اضطراب مي باشد؛ مثلاً از جمله آن روايات اين است كه خداي سبحان نبوت را در دودمان يعقوب در پشت «لاوي» برادر بزرگ يوسف قرار داد.[4]
2.
استاد سبحاني: رواياتي كه در اين مورد نسبت بي مهري به يوسف مي دهند و مي گويند: او نسبت به پدرش تكبر كرد و از اسب پياده نشد و نور نبوت از ميان انگشتان او خارج گشت با آيات مذکور درباره يوسف تطبيق نمي كند.[5]
3.
علي عراقچي همداني: در روايات نسبتها و اشكالاتي به يوسف ـ عليهالسلام ـ داده شده كه مفاد آنها با عصمت سازگار نيست و قسمت زيادي از آنها از اسرائيليات است كه كاملاً بي اعتبار است و ارزش علمي ندارد و فرضاً اگر در بين روايت ها روايت صحيح هم باشد كه نيست، چون خبر واحد و در عين حال مخالف قرآن است، مردود است.[6]
پس تا اينجا روشن شد كه اين مطلب واقعيت ندارد و گواه بر اين كه يوسف به آخرين مرحله از وظايف انساني و الهي عمل كرد اين كه پدر و مادر و همه برادران، بي اختيار در برابر عظمت يوسف سجده كردند؛ بنابراين يوسف در اوج قدرت از ياد خدا غافل نبود.
اما قسمت دوم جواب: در صورت صحت اين مطلب بايد به سؤالات زير جواب داده شود.
1.
اين مطلب با عصمت چگونه سازگار است؟ جواب اگر اين روايات صحيح باشند در اين صورت بايد حمل بر ترك اولائي كرد كه يك لحظه يوسف ـ عليهالسلام ـ مرتکب شد و سپس اين حالت و برطرف شد؛ زيرا به تصريح قرآن پس از ملاقات پدر و مادر خويش را در جايگاه استقبال در آغوش كشيد و احترام زيادي به آنها كرد.[7] بر فرض صحت اين مطلب، اين كار گناه نيست تا منافات با عصمت يوسف داشته باشد.
2.
چرا بايد اين كار يوسف باعث شود كه نور نبوت از نسل وي گرفته شود.
اينكه نبوت از نسل كسي انتخاب شود دليل بر افضليت او بر طرف ديگر نيست. چنانكه امامت از نسل امام حسين ـ عليهالسلام ـ انتخاب شد، ولي اين دليل بر افضليت امام حسين ـ عليهالسلام ـ بر امام حسن ـ عليهالسلام ـ نيست.[8]
3.
آيا حضرت يوسف نمي توانست مانند حضرت يونس ـ عليهالسلام ـ توبه كند؟
جواب: گناهي از يونس ـ عليهالسلام ـ سر نزده بود تا اين كه توبه كند؛ بلكه عبارتي كه بعضي مي گويند دلالت بر اعتراف يونس بر گناه خود و توبه او مي كند.
به عنوان يك دعا بوده و در حال تضرع و خشوع در برابر خداوند ايراد شده است.[9]
در مورد يوسف هم همينطور است؛ يعني حضرت گناهي مرتكب نشده بود تا توبه كند.
نتيجه بحث: اين گونه روايات يا صحيح نيستند و اگر صحيح هم باشد خبر واحد است، نمي توان به آنها اعتنا كرد و عصمت انبيا را که با برهان عقلي ثابت شده است زير سؤال برد.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1.
تفسير جوامع الجامع، امين الاسلام ابوعلي فضل بن حسن طبرسي، ج 2.
2.
تفسير كوثر، يعقوب جعفري، ج 5، ص 455، چاپ اول، انتشارات هجرت.
3.
عصمة الانبياء در قرآن كريم، علامه جعفر سبحاني، مؤسسه امام صادق.


[1] . يوسف/ 99 و 100.
[2] .
سبحاني، جعفر، منشور جاويد، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ اول، 1372، ج 11، ص 472.
[3] .
عبدعلي بن جمعه العروسي الحويزي، تفسير نورالثقلين، با تعليقه رسولي محلاتي، قم، افست علميه، بي تا، ص 466. فضل بن حسن طبرسي، تفسير مجمع البيان، تهران، انتشارات ناصر خسرو، چاپ دوم، بي تا، ج 3، ص 405.
[4] .
طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، ترجمه موسوي همداني، بنياد علمي و فرهنگي علامه طباطبائي، چاپ چهارم، 1370، ج 11، ص 397.
[5] .
سبحاني، جعفر، منشور جاويد، چاپ اول، مؤسسه امام صادق، 1372، ج 11، ص 472.
[6] .
عراقچي همداني، علي، انتشارات مفيد، بي تا، ص 96.
[7] .
تجري، ابوالقاسم، روش تفسير تشريحي سوره يوسف، انتشارات عصمت، چاپ اول، 1380 ش، ص 145.
[8] .
صادقي، محمد، الفرقان في تفسير القرآن، تهران، انتشارات فرهنگ اسلامي، چاپ دوم، 1406 هـ ق، ص 206.
[9] .
علم الهدي، سيد مرتضي، تنزيه الانبياء، ترجمه امير سلماني رحيمي، مشهد، انتشارات آستان قدس رضوي، چاپ اول، 1377، ص 169.

 

 

 



آيا عصمت پيامبران و معصومان به صورت تدريجي حاصل مي شود يا دفعي؟ اگر تدريجي است ممكن است قبل از حصول آن گناه يا اشتباه كرده باشند و اگر يك دفعه خدا به آنها عصمت را داده است فضيلتي نخواهد بود؟

 

پاسخ:

پاسخ را طي مراحل ذيل به صورت خلاصه بيان مي كنيم و شرح آن را به منابع معتبر ارجاع مي دهيم.
1
ـ اولين مرحله و مرتبه عصمت و مصونيت از گناه و خطا تدريجي نيست؛ بلكه يك نوع موهبت و تفضل الهي است و قابل اكتساب نيست، اين مرتبه از بدو ولادت تا پايان عمر همراه معصومين است، قرآن مجيد درباره حضرت عيسي(ع)[1] و يحيي(ع).[2] تصريح دارد که مقام نبوت در دوران کودکي به آن دو عطا شده است و از لازمه ي نبوت عصمت است؛ بنابر اين آنان در همان دوران کودکي داراي ملکه ي عصمت بوده اند، از آن جايي که کودک مکلف نيست، آنان اين ويژگي را با انجام عبادات و ... به دست نياورده اند؛ بلکه خداوند به آن ها اعطا کرده است. همينطور به مقام امامت رسيدن بعضي از امامان ما در زمان طفوليت و قبل از تكليف و امكان اكتساب از بهترين شواهد بر اين مطلب است، و علامه مجلسي مي فرمايد: عقيده معروف اماميه اين است كه عصمت از آغاز تا پايان زندگي، همراه معصوم است.[3]
در اين كه امام و نبي هنگام امام شدن يا پيامبر شدن به عصمت نايل شده اند اختلافي نيست و چون آيات مذكور و سيره بعضي امامان مي رساند كه در زمان طفوليّت و حتي بدو ولادت به موهبت نبوت يا امامت ملبس شده اند، معلوم مي شود كه عصمت اكتسابي محض نيست.
شيخ مفيد مي فرمايد: «و العصمة تفضل من الله تعالي»[4] علامه حلي مي فرمايند: عصمت لطف الهي است كه خداوند آن را افاضه مي كند و اسباب اين لطف را چهار چيز معرفي مي كند.[5]
حالا كه مرتبه اول عصمت (آنچه براي نبي و امام لازم است) موهبتي، دفعي، لطف، تفضلي و غير اكتسابي شد؛ پس شخص معصوم، در كسب ملكه عصمت چه زحمت و تلاشي انجام داده تا عصمت براي او فضيلتي باشد؟ جواب اين قسمت از مراحل ذيل معلوم مي شود.
2
ـ مبدء و سبب عصمت، علم به گناه و آثار و عواقب آن و تقواي كامل است كه از شخص معصوم در سايه ي چنين علم و تقوايي معصيت صادر نمي شود، لكن اين آگاهي سلب اختيار از معصوم نمي كند; يعني ضمن اين كه قدرت و اختيار بر گناه و خطا را دارد مرتكب نمي شود.[6] كسي كه با اختيار و قدرت معصيت را ترك مي كند و حتي مرتكب ترك اولي نمي شود و همواره مطيع امر خداوند است بدون شك فضيلت دارد و مايه مباهات و افتخار است، حتي براي انسانهاي عادي كه کارهايش بر اساس علم و ايمان است؛ مثلا مي دانيم سيگار ضرر دارد و عواقب آن را به خوبي مي دانيم. لذا سيگار نمي كشيم، اين ترك سيگار براي ما فضيلت و افتخار است.
آياتي در قرآن مجيد داريم كه انبيا و اوليا و پيامبر خاتم (ص) را از ارتكاب احتمالي معصيت و شرك بر حذر مي دارد، اگر عصمت اختيار را كاملا سلب مي كرد ديگر اين نواهي و هشدارها معني نداشت.[7]
علامه طباطبائي مي فرمايند: ان هذا العلم اعني ملكة العصمة لا يغير الطبيعة الانسانية المختارة في افعالها الارادية و لا يخرجها الي ساحة الاجبار و الاضطرار كيف و العلم من مبادي الاختيار.[8]
خلاصه، هر جا انسان قدرت و اختيار بر معصيتي را داشته باشد، لكن مرتكب نشود فضيلت و امتياز است خواه اين عدم ارتكاب مستند به علم و تقوا باشد يا به خاطر ترس از عقاب و جهنم.
3
ـ خداوند حكيم است و هيچ كار و لطف و فضلش بدون حكمت و دليل و رحجان نيست، اينكه خداوند عصمت را به عده محدودي عطا كرده است حتماً يك فضيلت و رجحاني در وجود آنها بوده است، و لازم نيست علت و حكمت تمام كارهاي خداوند را عقل انسانها درك و كشف كند، همين كه خداي حكيم اين عده را برگزيده، دليل بر فضليت آنهاست «و لقد اخترنا هم علي علم علي العالمين»[9] «و انهم عندنا لمن المصطفين الاخيار»[10] شيخ مفيد مي فرمايد: عصمت تفضل از جانب خداوند بر كساني است كه خدا مي دانست كه اين عده بر آن عصمت متمسك و پاي بند مي مانند؛[11] يعني اگر همين ملكه عصمت را به غير معصومين مي داد باز هم در سايه اختيار و قدرتي كه داشتند معلوم نبود عصمت را به كار مي گرفتند. سيد مرتضي مساله قابل ستايش بودن عصمت را مطرح كرده و يادآور مي شود كه اگرچه عصمت لطف الهي است و شامل گروهي از بندگان خاص مي باشد، در عين حال قابل ستايش است؛ زيرا بندگان خدا در برابر عصمت بر دو گروهند، گروهي كه بر فرض افاضه عصمت با كمال آزادي و اختيار از آن در راه ترك گناه بهره مي گيرند؛ اما گروه ديگر بر فرض افاضه ي عصمت بهره نمي گيرند؛ بنابراين فقط بر گروه اول افاضه مي شود و اين از افتخارات و فضايل آنها محسوب مي شود.[12]
4
ـ نخستين مرحله عصمت (مصونيت از گناه و خطا) كه از ابتداي ولادت تا انتها با معصومين است، افاضه الهي است؛ اما مراحل بعدي عصمت و درجه هاي عالي عصمت براي معصومين اكتسابي است كه در اثر مجاهدتها، تحمل مصايب، انجام عبادات ويژه حاصل مي شود چنانكه مقام امامت را خداوند براي ابراهيم پيامبر كه معصوم هم بود بعد از موفقيت در امتحانات بسيار مشكل عنايت كرد، مسلماً عصمت و مقام ابراهيم در اواخر عمر با مقام و عصمت شان در بدو ولادت مساوي نخواهد بود. براي اين مطلب دو شاهد مي آوريم:
اول ـ در زيارت فاطمه زهرا (س) مي خوانيم: اي امتحان و آزمون شده! آنجا كه خدا تو را پيش از آفرينش درين جهان آزمود و در ميدان امتحان و بلا صابر و بردبار يافت.
دوم ـ در دعاي ندبه مي خوانيم... اوليائي كه آنان را براي خود برگزيدي پس از آنكه زهد و پيراستگي را در زندگي اين دنياي پست براي آنان شرط نمودي و آنان شرط تو را پذيرفتند و تو نيز از وفاي آنان آگاه شدي.[13]
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1.
منشور جاويد، ج5، ص 28.
2.
تفسير الميزان، ج11، ص 163.
3.
وحي و نبوت در قرآن، عبدالله جوادي آملي، اسراء، اول، 1381، صص 197 ـ 287.


[1] . مريم/ 29 و 30؛ فاشارت اليه قالوا كيف نكلم من كان في المهد صبيا قال اني عبداللله اتاني الكتاب و جعلني نبياً.
[2] .
مريم/12. يا يحيي خذ الكتاب بقوة و آتيناه الحكم صبياً.
[3] .
مكارم شيرازي، ناصر، پيام قرآن، قم، مدرسة الامام علي بن ابيطالب (ع)، چاپ سوم، ج 7، ص 179، به نقل از بحارالانوار، ج11، ص91.
[4] .
شيخ مفيد، محمد بن نعمان، تصحيح الاعتقاد، تبريز، تعليق شهرستاني، چاپ دوم، 1371، هـ ، ص61.
[5] .
حلي، كشف المراد، قم، جامعه مدرسين، ص365.
[6] .
سبحاني، جعفر، منشور جاويد، قم، جامعه مدرسين، 1366، ج5، ص28.
[7] .
انعام/87 و مائده/67.
[8] .
طباطبائي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، بيروت، مؤسسه اعلمي، 1391 هـ . ق، چاپ سوم، ج11، ص163.
[9] .
دخان/32.
[10] .
ص/47.
[11] .
تصحيح الاعتقاد، همان.
[12] .
منشور جاويد، همان، ص 27، به نقل از امالي سيد مرتضي، ج2، ص347، و رسايل الشريف المرتضي، ج3، ص326.
[13] .
منشور جاويد، همان، ص26.

 

 

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------

 

پرسش :

قلمرو و گسترة علم انبياء تا چه حدي است؟ و علوم انبياء از چه منابعي به دست مي آمدند؟

متن سوال: با توجه به غنا و بي نيازي خداوند هدف از آفرينش انسان چيست؟

متن پاسخ:

اين سئوال، سابقه ديرينه اي دارد و مانند برخي از مسائل فلسفي، براي همگان مطرح است. غالب انسانها مايلند بفهمند كه هدف از خلقت خودشان و يا

مجموعه انسانها چه بوده است؟

پيش از آنكه به پاسخ تفصيلي بپردازيم، اجمال جواب را در يك قالب علمي مطرح مي كنيم. پاسخ به اين سئوال در گرو تفكيك بين دو اصل است:

1 »فاعل « از آنجا كه موجود كامل و بي نيازي است، كوچكترين غرضي كه رفع حاجت از او كند، نداشته است.

2 »فعل « خدا، پيراسته از عبث و لغو بوده و حتما هدفي داشته، و اين غايت مربوط به خود فعل است نه به فاعل.

به عبارت كوتاه تر، »فاعل « فاقد »غايت « است و »فعل « واجد آن. تفاوت ميان اين دو جمله بسيار وسيع است و خلط ميان اين دو، اين سئوال را پديد آورده

است.توضيح اينكه، كساني كه اين سئوال را مطرح مي كنند، در لبه پرتگاه »تشبيه خالق به مخلوق « قرار دارند و فاعليت خدا را مانند فاعليت مخلوق

پنداشته اند، زيرا همانطور كه انسان، دست به كاري نمي زند مگر به خاطر كمبودي كه در خود احساس مي كند و در رفع آن مي كوشد، به گمان اينان، خد
برچسب‌ها:
ادامه مطلب

[ یک شنبه 17 مهر 1390برچسب:, ] [ 3:52 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

بسمه تعالی

 

ربا

 

نویسنده:

 

معصومه گل هاشم

 

 

شهرستان سمنان

مرکز پیش دانشگاهی الزهرا(س)

 

 

فهرست مطالب

عنوان ........................................................................................ صفحه

مقدمه .............................................................................................. 1

تعريف و انواع ربا ................................................................................ 2

تحريم ربا در قرآن مجيد ........................................................................ 3

تحريم ربا در احاديث و روايات ................................................................ 4

نظرات امام فخر رازي درباره بهره (ربا)...................................................... 4

تفاوت ميان بهره و ربا .......................................................................... 6

تفاوت بين ربا و سود ........................................................................... 6

تفاوت بيع و ربا ................................................................................... 7

تفاوت بیع و ربا به صورت اجمالی............................................................ 9

تفاوت دادوستد و ربا ......................................................................... 10

ارتباط آيات ربا با آيات صدقات ............................................................... 11

سودچيست ؟ و چگونه مي توان از آن منتفع شد ؟ .................................. 12

مراحل حذف ربا از سيستم بانكي ........................................................ 12

كراهيت و تنفر اسلام نسبت به سيستم منفور ربا ................................... 13

نتیجه گیری...................................................................................... 15

فهرست منابع................................................................................... 16


 

 

چکیده :

خداوند ربا را حرام کرده تا مردم از حرام به سوی حلال و به سوی تجارت و خرید و فروش روی آوردند.

در این مبحث به تعریف ربا از نظر لغوی و اسلام می­پردازیم سپس با انواع ربا (معامله ای و قرضی) آشنا شده شرایط آن را می­شناسیم و بعد سراغ دلایل و ادله تحریم ربا در قرآن مجید و سخنان معصومین(ع) می­رویم.

برای اینکه شبهه ای بین ربا با بهره و سود و بیع باقی نماند به تفاوت­های آن می­پردازیم و مراحل و دلایل حذف ربا از سیستم بانکی را توضیح می­دهیم. در آخر به صورت اجمالی کراهت و تنفر اسلام نسبت به ربا را مطرح می­کنیم.


مقدمه :

مسائل  و احكام اسلامي برمبناهائي استوار است كه اولاً : به تمام جوانب و زواياي زندگي بشر در هر زمان و در هر مكاني كه باشد احاطه و نظارت كامل دارد. خاصيت يك دين جهاني وآئين همگاني هم همين است. ثانياً هر يك از اين مسائل و احكام متضمن مصاحتي مهم از مصالح اجتماعي است؛ يعني در راه سعادت و كمال انسانها و جوامع بشري عامل اصلي و موثر مستقيم است. و گاه يك حكم اسلامي ناظر به جهات متعدد و مصلحت هاي مختلف زندگي بشري است. چنانكه مساله ربا هم از جهت اقتصادي و هم از جنبه اجتماعي و هم از لحاظ اخلاقي مورد توجه خاص شارع بوده ، لذا تحريم آن در قرآن كريم همراه با تهديدهاي مكرر و شديد آمده است.

آنچه وظيفه مهم و حياتي ما مسلمانها در اوضاع كنوني جهان است اين است كه به حقايق زنده و احكام جهاني اسلاممان آگاهي و آشنائي كامل پيدا كنيم، تا از اين راه بفهميم كه اين دين واقعاً هيچ نقص و ضعفی ندارد كه براي ترميم آن به مكتب هاي شرق و غرب دست نياز دراز كنيم، تا از اين راه بفهميم كه حرامهاي خدا براي محروميت ما از نعمت­ها نيست. بلكه براي آنستكه از نعمتهاي خدا بهتر و بيشتر و در راه كمال و سعادت جاويد بهره برداري كنيم. آري بايد به حقايق زنده اسلام آگاه شويم تا بفهميم كه اگر ما اسلام خودمان را با خلوص نيت و با تحقيق صحيح بشناسيم به قدرت اين دين و به صلاحيت آن در رفع تمام مشكلات اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي پي مي­بريم، ودر نتيجه بي نبازي خودمان را از ساير مكاتب باور مي كنيم، و آنگاه با افتخار تمام در زير پرچم اسلام مي ایستيم، و با جديت تمام اين شريف و عزيز را نگهداري مي نمائيم ، و با قوت تمام و مجاهدتهاي زياد در راه پيشرفت  هدفهاي آن علاقه و كوشش روا مي­داريم. شكرگزاري از نعمت بزرگ الهي يعني قرآن و اهل بيت پيغمبر همين است.

پروردگارا ، همه ما را در اين راه ياري فرما تا فردا در پيشگاه تو ودر برابر اولياي گرامي توسرفراز وسپيد روي باشيم.

 

تعريف و انواع ربا

ربا درلغت (به كسررا )ربح يا فائده و سودي كه وام دهنده بابت طلب خود مي گيرد يا پولي كه از بابت منافع گرفته مي شود اتلاق مي گردد(فرهنگ عمید).

المنجد ربا را به طور مطلق افزایش و «زیادی» معنا کرده که این معنا در قرآن نیز آمده است «فلا یربوا عندالله» یعنی در نزد پروردگار افزایش نمی­یابد. (سوره روم ،35).

ربا عبارتست از دریافت زیادی در مبادلات دو کالای همجنس که موزون یا مکیل باشد و یا دریافت اضافی در قرض با شرط قبلی (موسایی، میثم، ص25).

ربا عبارتست از دریافت و یا پرداخت هر گونه زیادی ناحق و ظالمانه در مبادلات براساس ارزش آنها (موسایی، میثم، ص25).

ربا بر دو گونه است : ربا در معادله و رباي قرضي

ربا در معامله - ربا درمعامله عبارتست از مبادله دوكالاي مثل هم با دريافت اضافي مانند فروش يك كيلو گندم با دو كيلو يا يك كيلو به انضمام مبلغي اضافي، ربا در معامله در صورتيكه توام با دو شرط زير باشد حرام است:

الف – از نظر عرف هر دو كالاي مورد مبادله يك جنس و يك نوع محسوب شود. ولي اگر يك نوع حساب نشود، مثلاً يك كيلو گندم با يك كيلو عدس با مقداري اضافي مبادله شود مانعي ندارد.

ب- دو كالاي مورد مبادله كيلي و وزني باشد نه عددي و نه نظري  بصورت ربا در معامله، تحريم كرده است و اين معنا هم در قرآن مجيد و هم احاديث تاكيد شده است.

ربای قرضی – علمای شیعه معتقدند ربای در قرض چیزی نیست جز شرط زیادی توسط طلبکار، این ممکن است در اول قرارداد و یا بعد از اعلام ناتوانی بدهکار از بازپرداخت تعیین شود. در حقیقت حالت دوم نیز پرداخت اضافه در اول دوره است منتها اول دوره دوم بنابراین ربای قرضی حرام چیزی نیست جز ربای شناخته شده در اذهان عامه مردم. اینکه پیامبر(ص) در حجه الوداع فرمود« الا و ان ربا الجاهلیه موضوع» یعنی ربای جاهلی ممنوع است شامل ربای قرضی با نرخ بهره از قبل تعیین شده           می شود(ابراهیمی، محمدحسین ، ص 177).

با بررسي ربا و شرايط آن ملاحظه مي گردد. براي تحقق ربا چهار شرط زير بايد برقرار باشد :

- وجود دين يا قرض

- استقلال دائن و مديون يا قرض دهنده و قرض گيرنده

- شرط پرداخت يا دريافت مبلغي علاوه بر اصل هنگام اعطاء قرض

- پرداخت يا دريافت مبلغ شرط شده (جمشیدی، سعید، ص 13).

 

تحريم ربا در قرآن مجيد

قبل از اسلام و در دوره جاهليت، معاملات ربوي در مكه ومدينه رونق زيادي داشته است و در محيط نزول قرآن، يكدسته رباخوار حرفه اي آباء و اجدادي وجوو داشتند كه از راه ربا خواري، ثروتمند شده بودند و كار آنان اين بود كه ببينند ، چه كسي نياز به پول دارد تا با حداكثر بهره به او وامي بدهند و سپس اصل و فرع آنرا بگيرند(آیت­ا. . . بهشتی، ص16). و به همين سبب حكم تحريم ربا يكباره و دفعتاً واحده نبوده است. نهي قطعي ربا مثل احكام ديگري كه مخالف عادات و رسوم ريشه دار آن زمان بوده ، بعد از آماده كردن افكار عمومي اعلام شده است.

مرحله اول: مثلاً ابتدا ضمن نكوهش روش و اعمال يهوديان در ربا خواري و جلب توجه مسلمانان به زشتي اين عمل زشتي اين عمل در سوره نساء آیه 161 خداوند می­فرماید:

« واخذهم الربوا و قدنهوا  عنه  واكلهم اموال الناس بالباطل واعتدنا للكافرين منهم عذابا اليما »

يعني : و هم بدينجهت كه ربا مي­گرفتند در صورتيكه از ربا خوردن نهي شده بودند و هم از آن رو كه اموال مردم را به باطل (مانند رشوه و خيانت و سرقت ) مي خوردند و ما براي كافران آنها مهيا      داشته­ايم عذابي دردناك.

مرحله دوم : قرآن مجيد پيروان خود را از ربا خواري بعنوان اينكه دائم سود برسرمايه مي افزايند منع مي كند.

در سوره آل عمران آيات 130و131

« يا ايها الذين امنوا لاتاكلوا الربوآ اضعافاً مضاعفه واتقوا الله العلكم تفلحون  واتقوا النار التي اعدت للكافرين »

يعني : اي كسانيكه به دين اسلام گرويده ايد (ربا) مخوريد كه دائم سود برسرمايه افزائيد تا چند برابر شود و از خدا بترسيد و ترك اين عمل زشت كنيد باشد كه سعادت و رستگاري يابيد و بپرهيزيد واز آتش عذابي كه براي كيفر كافران اندوخته اند.

مرحله سوم : قرآن درآيات متوالي پس از تمثيل وتهديد و وعيد، حكم قطعي تحريم انواع و اقسام ربا را صادر مي نمايد تا جائيكه در نهايت آن را به محاربه با خدا و رسولش تشبيه كرده است. آيات نهايي در رابطه با منع ربا در سوره بقره آيات 275 و279 آمده است كه خداوند درآيه 275  می­فرمايد:

« الذين ياكلون الربوا لا يقومون الا كما يقوم الذي يتخبطه الشيطان من المس ذلك بانهم قالوا انما البيع مثل الربوا واحل الله البيع وحرم الربوا فمن جاءه موعظه من ربه فانتهي فله ما سلف و امره الي الله و من عاد فاولئك اصحاب النار هم فيها خالدون »

يعني : آن كساني كه رباخورند ( ازقبرها درقيامت ) برنخيزند جز به مانند آن كه به وسوسه و فريب شيطان مخبط و ديوانه شده و آنان بدين سبب در اين عمل زشت (ربا خوردن ) اند كه گويند هيچ فرق ميان معامله تجارت و ربا نيست و حال آنكه خداوند تجارت را حلال كرده و ربا را حرام ، هركس پس از آنكه پند و اندرز كتاب خدا بدو رسيد از اين عمل (ربا خوردن ) دست كشد خدا از گذشته او درگذرد و عاقبت كار او با خداي مهربان باشد و كسانيكه ازاين كار دست نكشند آنان اهل جهنم اند و درآن جاويد معذب خواهند بود.

تحريم ربا در احاديث و روايات

جابرابن عبداله انصاري صحابي معروف پيامبر اكرم (ص) رحمت اله عليه نقل شده است كه پيامبر (ص) فرمود:

« لعن الله الربا و آكله وکاتبه و شاهده و هم يعلمون »

يعني خداوند ربا و رباخوار را با نويسنده و شاهد معامله ربا لعن كرده و فرموده است كه در ارتكاب معصيت هرسه باهم برابرند(پاینده ، ابوالقاسم، ص24).

پيامبر اكرم (ص) فرمود: درشب معراج برمردمي گذر نمودم كه شكمهايشان مانند لانه هاي انباشته از مار بود و مارها به هنگام خروج از آن ديده مي­شدند. ازجبرئيل پرسيدم اينان كيستند؟ جبرئيل پاسخ داد: اينان ربا خوارانند(اقبال قریشی، انور،ص24).

امام باقر عليه السلام فرمود : اخبث المكاسب كسب الربا

يعني : پليدترين و ناپاك­ترين كسبها كسب ربوي است (وسایل الشیعه).

هشام بن حكم كه يكي از شاگردان مبرز امام صادق  عليه السلام است از علت تحريم ربا ، از امام (ع) سئوال مي كند. امام صادق عليه السلام درپاسخ هشام فرمود : اگر ربا حلال مي بود ، مردم تجارت و آنچه را به آن نيازمند از انواع توليد وسرمايه گذاريهاي مفيد به حال جامعه و به كارگرفتن نيروي انساني و خاتمه دادن به مشكلات بيكاري و قطع نيازهاي كه وابستگي و ذلت ايجاد مي كند را ترك مي كردند ، بنابراين خداي متعال ربا را حرام فرموده.

نظرات امام فخر رازي درباره بهره (ربا)

بنظر مي­رسد امام رازي نخستين كسي است كه بهره (ربا ) را از ديدگاه اقتصادي مطالعه كرده است. دراينجا به نقل خلاصه و چكيده نظرات او پيرامون بهره از اثر بزرگ او به نام مفاتيح الغيب كه به تفسير كبير مشهور است ، ميپردازيم(اقبال قریشی، انور).

1- به نظر امام رازي ، واژه ربا به معناي افزايش يا اضافه است. اما اين بدان مفهوم نيست كه هر نوع افزايش غير مجاز باشد، آنچه غير مجاز است، آن نوع قراردادي است كه اعراب به آن ربا مي­گويند و اين دقيقاً قراردادي است كه در زبان عربي ربوا النسيه ناميده مي شود لذا ، آنچه از نظر قرآن كريم غير مجاز و حرام اعلام شده است، همين رباي نسيه است( تفسیر کبیر، جلد دوم ، ص58 ).

 

2- دليل ديگر حرام بودن ربا اين است كه چنين معامله اي مستلزم تصرف غاصبانه ثروت ديگري است بدون آنكه جنبه قانوني داشته با اعاده آن مورد نظر باشد.كسي كه به اين عمل دست مي يازد، از اينكار ملاحظه و پروايي ندارد. اين عمل موجب بهره كشي از وام گيرنده و فقرا مي گردد كه حاصل آن بيعدالتي فاحش است.

پيامبراكرم (ص) فرموده است كه غصب ثروت هرفرد به همان اندازه گرفتن خون او حرام است و بدين جهت است كه تصرف ثروت ديگري بدون رعايت ملاحظات قانوني حرام مي باشد. ممكن است گفته شود كه وقتي بدهكار(اصل ) مبلغ وام را كه درتصرف او قرار مي گيرد نفعي از آن عايد او مي شود و طبيعي است كه آن نفع و يا بخشي از آن را به بستانكار مسترد نمايد. لذا دليل آشكاري برغير مجاز شمردن مطالبه مبلغ اضافي وجود ندارد چه اگر بستانكار با استفاده از پولي كه دراختيار بدهكاري قرار داده است به سرمايه گذاري مي پرداخت طبيعتاً سودي ازاين سرمايه گذاري عايد او مي گرديد. لكن واقعيت اين است كه چون وام دهنده از سرمايه گذاري پول خود امتناع كرده و اين كار توسط وام گيرنده انجام پذيرفته است، ديگر نمي تواند نفع حاصله را كه در غير اينصورت نصيب خود او مي گرديد از بدهكاري مطالبه نمايد(همان).

بنابراين ، اگر بدهكاري شخصاً مبلغ اضافي را بعنوان بازده استفاده از وام دريافتي به بستانكار بپردازد بستانكار به جاي اعطاي وام به بدهكاري، به سرمايه گذاري مي پرداخت معلوم نبود كه لزوماً سودي از سرمايه گذاري مذكور حاصل نمايد و كاملاً احتمال داشت كه با ضرر و زياني نيز مواجه گردد.

بدين بيان ، كسب سود از سرمايه گذاري نامعلوم و نامشخص است، حال آنكه اخذ مبلغ اضافي از بدهكار معلوم ومشخص.

3- دليل ديگر غير مجاز بودن بهره اين است كه كسب درآمد از طريق بهره موجب مي شود كه ربا خوار درصدد اشتغال به كار وحرفه اي برنيايد، چرا كه به زعم او گذران زندگي اكتساب المعيشه از راه ربا خواري خواه به نقد يا نسيه از هركار ديگري آسانتر است. بهمين جهت از پرداختن به هرگونه كار يا شغلي كه با كار و مشقت انجام گيرد طفره مي­رود اين امر مسلماً به زيان اجتماع است چرا كه امور دنيوي بدون پرداختن به تجارت، هنر وصنعت پيشرفت نمي كند(همان).

4- دليل ديگري غير مجاز بودن بهره اين است كه بدهي، احترام وحيثيت اجتماعي را زائل مي­گرداند و با غير مجاز اعلام نمودن بهره ، مردم  از اينكه خود را زير بار دين قرار دهند و پول خود را بر باد دهند رهايي خواهند يافت. از سوي ديگر، اگر بهره مجاز باشد، تامين نيازهاي متعدد افراد موجب خواهد شد كه دراخذ وام با هر نرخي اقدام نمايند و نتيجه پايان همدرديهاي متقابل، روابط و علائق انساني خواهد بود.

5- دليل ديگرغير مجازبدون معاملات ربوي اين است كه بستانكار ثروتمند و بدهكارفقيرتر      مي­شود. حال ، اگر بهره مجاز باشد، ثروتمندان بيشتر و بيشتر به دنبال پول فقرا خواهند بود. بالاخره بالاترين دليل اين است كه قرآن كريم عالي ترين مرجع در زمينه قانوني اسلامي به وضوح وصراحت كل معاملات ربوي را منع نموده است. پس لزوماً دليل آن را بخواهيم چه با منع صريح در قرآن كريم، حتي اگر قادر نباشيم دلائل اين تحريم را درك كنيم اطاعت ازآن را بعنوان يك مسلمان واجب مي دانيم.

تفاوت ميان بهره و ربا

يكي از شبهاتي كه گاهي مطرح مي شود . تفاوتي است كه برخي ميان بهره و ربا قايل اند به اين معنا كه با قبول تفاوت ميان بهره و ربا، اولي را مجاز و حلال و دومي را حرام مي دانند . برخي اين تفاوت را با نوع مصرف وام مربوط مي دانند و اگر وام مصرفي وضروري باشد، هرگونه مازاد دريافتي روي اصل وام را ربا مي­دانند. ولي اگر وام بابت كارهاي توليدي باشد، ربح دريافتي از وام دهنده را ربا تلقي      نمي­كنند، بلكه آنرا بهره مي نامند و شرعاً مجاز مي دانند. اين طرز تلقي عمدتاً در ميان فقهاي كشور مصر و خاصه در جامعه الازهر مشاهده مي شود(ماجدی،گلریز،ص200).

بعضي ديگر، تفاوت ميان بهره و ربا را منتسب به ميزان يا نرخ ربح پول مي دانند، اگر نرخ وام كم باشد. آنرا بهره مي نامند و مجاز مي دانند و اگر نرخ وام زياد باشد، آنرا ربا و غير مجاز تلقي مي­كنند.

بديهي است كه كم يا زياد بودن نرخ بهره متضمن يك قضاوت ارزشي مبني بر عوامل متعدد است. آنچه از نظر يك فرد به ويژه وام دهنده نرخ كم بهره يا پائين است، ممكن است از نظر فرد ديگري وخصوصاً وام گيرنده، نرخ بهره بالايي به حساب آيد.

بهرحال، قدر مسلم اين است كه از نظر فقهاي شيعه و از نظراكثريت بزرگي از فقهاي اهل سنت تفاوتي بين ربا وبهره از پيش تعيين شده نيست وهرگونه مازادي علاوه براصل وام دريافت شود. اعم ازاين كه تحت عنوان بهره و يا ربا باشد. حرام و غير مجاز است(همان).

تفاوت بين ربا و سود

اعراب جاهليت تفاوتي بين ربا و سود قائل نبودند و مي­گفتند اگر شخصي كالايي را به بهاي معلومي خريداري وآن را با قيمتي بيشتر بفروشند، كار خلافي انجام نداده است. به همين گونه اگر كسي مقدار معيني پول را بامقدار بيشتري پول مبادله كند، دليلي برغير مجاز بودن اين معامله وجود ندارد چرا كه تفاوتي بين اين دو معامله نمي توان قائل شد و استدلال مي كردند كه متحمل است انسان به هنگام برخورد با نيازهاي زندگي امكانات تامين نيازهاي مذكور را در اختيار نداشته باشد، وچه بسا كه اين امكانات نتوانند درآينده فراهم آيد. بنابراين اگر بستانكار از محل وامهاي اعطايي خود نتواند سودي بدست آورد، دليل ندارد كه وجود نقد خود را در اختيار بدهكار قرار دهد و در اين صورت ، بدهكار در تامين نيازهاي خود با اشكال مواجه خواهد شد. درصورتيكه اگر بهره مجاز باشد. بستانكار با توجه به    بهره­اي كه درقبال اصل وام نصيبش خواهد گرديد، طبيعتاً نسبت به تامين نيازهاي بدهكار ، تمايل نشان خواهد داد و در عين حال بدهكار  و با رضايت خاطر به بازپرداخت اصل بدهي خود همراه با بهره متعلقه آن اقدام خواهد نمود، چه پس از گشايش مالي بازپرداخت وام دريافتي براي او به مراتب آسانتر از مشقت يا فقر و نياز است. اينها دلايلي است كه براي توجيه معاملات ربوي همانند ساير معاملات اقامه    مي شد.

البته اين استدلال غلطي بود كه از جانب اعراب جاهليت بيان مي گرديد. قرآن كريم با ذکر آیه 275 سوره بقره اين استدلال را سخيف شمرده است. این آيه به قدری روشن و صریح است که نمی توان با هیچگونه قیاس که از اعمال شیطانی است در آن تردید نمود.

وقتي خداوند به شيطان دستور داد كه به آدم سجده كند، شيطان متوسل به قياس گرديد و گفت : من از آدم برترم چرا كه مرا از آتش آفريده اي، حال آنكه او را از خاك خلق كرده اي، اگر در مسائل مربوط به مذهب، مجاز به استفاده از قياس باشيم در مورد ربا، نيز استفاده ازآن مجاز مي توانست باشد لذا، پيوسته بايد به خاطر داشته باشيم كه در رابطه با مذهب بيان روشن وصريح از قياس واستدلال نقش به مراتب قاطع تري مي تواند داشته باشد(جمشیدی، سعید، ص22).

تفاوت بيع و ربا

خداوند در آیه 275 سوره بقره می­فرماید:« خداوند بیع (تجارت را) حلال و ربا را حرام کرده است» در بينش سرمايه داري كه هدف اصلي آن كسب درآمد اضافي از سرمايه به هرشكل و از هر طريق است، سود سرمايه هاي پولي از طريق وامهاي سود بخش، مطمئن ترين وسيله رسيدن به هدف و جلب سود و بهره است، اما در اسلام از آنجا كه سرمايه داري هدف نيست بلكه سود رساني به مردم هدف است، معاملات عموماً ارزش توليدي دارد، زيرا مفهوم توليد استفاده از مواد خام براي بهره برداري در توزيع عادلانه بين مردم است . حال توليد گاهي استخراج مواد معدني و از دل خاك بوده و گاهي استفاده از عوامل زيست محيطي در بخش كشاورزي و يا تغيير و تبديل شكل فيزيكي و شيميائي در بخش صنعت وسپس توزيع آن بين متقاضيان براي استفاده و مصرف مي باشد كه در مجموع همگي يك چرخ اقتصادي راتشكيل مي دهند(جمشیدی، سعید، ص22).

پس عمليات سرمايه گذاري در هر مورد يك نوع توليد است و در توزيع عادلانه مي تواند نقش موثر داشته باشد. حال بايد ديد سرمايه پولي در چه شرايطي و تحت چه نوع عملكردي مي تواند اين نقش را ايفاء كند. مسلماً سرمايه پولي هرگاه در معرض خدمات معاملاتي قرار نگيرد و متحمل سود و زيان و خطرات ناشي از جابجائي كالاها نشود، نخواهد توانست در حل مشكلات اجتماعي سهيم باشد و بالعكس مشكلات فراواني برگرده جامعه خواهد افكند، زيرا بهره برداري از سود پول باعث مي شود  كه محصول كار و تلاش ديگران و شيره جان افراد زحمتكش به صورت اضعاف مضاعف ، يعني بهره هاي تصاعدي در يك جا جمع شود. اين امر سرمايه ها را از جريان توليد و معاملات سودبخش خارج مي سازد، بدبيني و بدخواهي و فساد را رواج مي­دهد و فرد رباخوار را از هرگونه تعادل فكري و منطقي منحرف ساخته ، به « مصداق لايقومون الاكما يقوم الذي يتخبطه الشيطان من المس » پيوسته او را دريك حالت تخديري و جنون آميز قرار مي دهد و چون او عامل هرج ومرج وبي نظمي در فطرت انسان و نظام جهان گشته است، گويا با خدا كه همه چيز را به تقدير  و حساب آفريده سرجنگ دارد .  فاذنوا بحرب من الله و رسوله و سرانجامش به كاستي و نقصان عقل و مال كشيده خواهد شد . يمحق الله الربا ويربي الصدقات

بنابراين با سرمايه هاي پولي فقط مي توان به كارهاي توليدي و خدماتي پرداخت يا از طريق معاملات شرعي در بازار به مردم خدمت كرد وسود دريافت نمود، ولي ازطريق وامهاي ربوي به هيچ وجه نمي توان سودي دريافت داشت ( موسوی اصفهانی، سید جمال الدین، ص334).

آن چيزي كه منشاء سود بردن فروشنده مي شود، پول و سرمايه نيست بلكه منشاء سود بردن او كاري است كه مي كند، او كالا را از جايي به جايي مي برد و از دست كسي مي گيرد و بدست ديگري مي دهد و دراين راه هرگونه خسارت و اتلافي به سبب اين نقل و انتقال و يا نوسان قيمتها را نيز عهده دار مي گردد و در نهايت سود معقولي را براي تلاش و هزينه هاي انجام شده براي خود منظور و كالا را مبادله مي كند. اما در ربا مسئله اينطور نيست(شهید بهشتی، ص21).

در ربا مسئله این است که رباخوار پول را قرض می­دهد و این پول، چه اسکناس، چه طلا و نقره، نیکل و مس که چیزی قابل بردن و سوختن است و ممکن است دزد آنرا بزند و یا با قرض دادن دچار آفت شود رباخوار با ربا گرفتن این آفت را هم از سرمایه خود دور می کند، حالا دیگر او مالک در ذمه است یعنی مالک این پولی است که در ذمه فرد (وام گیرنده) است. اگر پول بسوزد از کیسه­ای مقروض است اگر دزد هم ببرد از او خسارت می خواهد، این پولی که اگر در خانه بود لااقل ممکن بود آفت دزدی برای آن یک افت محسوب شود و او این قدر باید به خود زحمت مي داد كه ازاين پول نگهداري كند (اكنون ) زحمت نگهباني را هم از گردن خودش برداشته و به ديگري مي دهد و در پايان قرارداد مطالبه اصل پول بعلاوه سود را مي­نمايد يعني (رباخوار) با كم كردن زحمت خود بعنوان دائن مطالبه پول مي كند.

در بيع اينگونه نيست در بيع و معامله ، حتي بشكل اجحافي­اش بالاخره يك تحركي، كاري، به زحمت افتادني، خط وتن به خطر دادني ونگراني در مورد نوسان قيمتها ، مسئله حمل ونقل و..... وجود دارد ولي در ربا شخص از اين دست پول به افراد نيازمند مي­دهد و از آن دست با مقداري اضافه مي گيرد درنتيجه عده اي مرفه بي آنكه كاري انجام بدهند و ضامن خسارت و اتلاف آن باشند روز به روز  برثروتشان افزوده مي شود و افراد ضعيف روز به روز ضعيف تر مي گردند و سرانجام ربا وسيله اي براي استعمار و استضاف و استثمار مردم توسط عده اي سرمايه دار خواهد داشت(امام خمینی، رساله نوین، ص195).

تفاوت بیع و ربا به صورت اجمالی

1- درخريد و فروش، معامله براساس عدالت صورت مي گيرد هم خريدار از معامله استفاده      مي­كند و هم فروشنده، درحالي كه در ربا شخص ربا خوار سود مقطوعي را بدون انجام كار به دست    مي­آورد.

2- در خريد وفروش ، فروشنده فقط يكبار سود مي برد اما در وام تا مادامي كه بدهكار بدهي خود را نپرداخته بايد همواره به طلبكار سود پرداخت كند و چه بسا ميزان بهره پرداختي از اصل سرمايه بيشتر شود.

3- درخريد وفروش ممكن است زيان هم براي فروشنده وجود داشته باشد ، ولي در وام با بهره فقط سود هست. از نظر اقتصادي هم تجارت موجب رشد اقتصادي مي شود و مولد است ، اما ربا خواري موجب ركود مي گردد.

4- بيع و خريد و فروش عبارت است از سيستم توزيع براساس خريد و فروش يك نوع كار . درخريد و فروش سالم آن چيزي كه منشا سود بردن فروشنده مي شود پول و سرمايه نيست، كاري است كه مي كند. او كالا را از جايي به جايي مي برد و از دست كسي مي گيرد و به دست ديگري مي دهد. توزيع در همه سيستمهاي اقتصادي يك نوع كاراست. دريك بيع، خريد و فروشي انجام شده است ، اگر فروشنده كار و كسب نمايد اصلاً ربا دركارنيست. سرمايه او سودي به او نداده ، بلكه آنچه به او سود داده كار اوست ؛ بنابراين قرآن به صراحت مي گويد احل ا... البيع وحرم الربوا  .

5- حتي در بيعي كه خارج از ميزان براي سرمايه سود در نظر گرفته شده است و غير منصفانه و تجاوزكارانه و مكارانه باشد نيز  باز به تحريك و فعاليت همچون به خطر انداختن خود و سرمايه نياز دارد، درحالي كه ربا عكس اين است در، آنجا تقريباً سرمايه به جايي كه غالباً امن­ترفرستاده مي شود.

6- بيع ولو غير منصفانه اش، بازهم حساب وسوددهي­اش محدود است و به حدي كه برسد متوقف مي شود، اما تنها چيزي كه در دنيا از نظر سود دادن تقريباً حد ندارد رباست.

ادامه مطلب

[ جمعه 8 مهر 1390برچسب:, ] [ 7:9 قبل از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

                                                       فاطمه عباس زاده ـ فارس ( جهرم )

 

 

                                   

مراحل قيامت

 

نـكـتـه هـا

نكتة اول : آيا نفخ صور دو بار انجام مي گيرد يا بيشتر ؟

مشهور ميان علما دو مرتبه است . آيه نيز به اين مطلب اشاره دارد ، البته برخي از آيات سه نفخه يا حتي چهار نفخه دانسته اند ،

 نفخة اول : ( فزع ) « وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِي الأرْضِ ... . » ، ( نمل ، 27 / 87 ) : هنگامي كه در صور دميده مي شود همه موجودات در آسمان و زمين وحشت مي كنند .

نفخة دوم و سوم : مرگ و حيات § آيات مورد بحث :  نفخه صعق ؛ بيهوش شدن و مردن و ديگري را نفخه قيام معرفي مي كنند .

نفخة چهارم : نفخة جمع و حضور است .  § « إِنْ كَانَتْ إِلا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ جَمِيعٌ لَدَيْنَا مُحْضَرُونَ . » ، ( يس ، 36 / 53 ) 

البته حق اين است كه دو نفخه بيش نيست و مسئله فزع و وحشت مقدمه اي است براي مرگ جهانيان كه به دنبال نفخة اول مي آيد ، و نفخه جمع نيز به دنبال نفخة حيات مي باشد ؛ يعني دو نفخه اصلي است و دو نفخة ديگر به عنوان مقدمه و نتيجه براي اين دو نفخه است . ( تفسير نمونه ، ج 19 ، ص 8-537 )

نكتة دوم : آيا كساني كه بعد از دميدن صور اول مي ميرند ، وارد برزخ مي شوند ؟

شهيد مطهري در اين باره مي نويسد : « از نظر قرآن كريم هيچ كس در فاصله مرگ و قيامت كبرا در خاموشي و بي حسي فرو نمي رود يعني چنين نيست كه انسان پس از مردن در حال شبيه بيهوشي فرو رود و هيچ چيز را احساس نكند ، نه لذتي داشته باشد و نه المي ، نه سروري داشته باشد و نه اندوهي ، بلكه همه چيز را حس مي كند ، از چيزهايي لذت مي برد و از چيزهايي رنج . . . » ، ( جهان بینی اسلامی ، ص 497 )

    شهيد مطهري مي  گويد : « مجموعاً در حدود 15 آيه است كه در قرآن كريم به نحوي از انحاء يك جريان حياتي را ياد كرده است كه مي رساند انسان در فاصله بين مرگ و قيامت از يك حيات كامل برخوردار است . » در اين آيات از گفت و شنود ، احساس رنج و خوشي و روزي خوردن پس از مرگ و قبل از قيامت كبرا سخن مي گويد .

نكتة سوم :  چگونه « صدا »  باعث مرگ و زندگي مي شود ؟

موج انفجار گاه گوشها را كر و خانه ها را ويران مي كند و حتي انسانها را از جاي خود برداشته و به دور دست پرتاب مي كند جايي كه نمونه هاي كوچك امواج صوتي به وسيله انسان چنين اثراتي دارد ، آن انفجار عظيم الهي چه آثاري به بار خواهد آورد ؟  (تفسير نمونه ، ج 19 ، ص 540 )

مراحل قيامت :

الف) مرحلة اول : پايان دنيا كه حوادث آن عبارتند از :

1- نفخ صور : اين كلمة در قرآن متجاوز از ده مورد آمده است . ( تفسيرنمونه ، ج 19 ، ص 537 ) و همة موارد آن ناظر به پايان عالم دنيا و ظهور قيامت است . براي صور دو معنا ذكر شده است :

2. صور جمع صورت است و براين اساس گفته اند : خداوند همان طور كه در ارحام مادران اجزاي بدن را شكل و روح مي دهد ، در قبور نيز اجراي بدن را شكل داده ارواح را به بدن باز مي گرداند .

3- صور : به معناي شيپور يا شاخ ميان تهي . در مفردات راغب در معناي صور آمده است كه صور مانند شاخ حيوان است كه در آن دميده مي شود و خداوند سبحان آن را سببي براي بازگشت صورتها و ارواح به اجسامشان قرار داده است . ( ترجمه مفردات راغب اصفهاني ، ج 2 ، ص 432 )

   البته اين شيپور يك شيپور معمولي نيست . در روايتي از امام زين العابدين (ع) آمده است كه صور شاخ بزرگي است كه يك سر و دو طرف دارد و ميان طرف پايين كه در سمت زمين است تا طرف ديگر كه در آسمان است به اندازه فاصله اعماق زمين تا فراز آسمان هفتم است و در آن سوراخهايي به عدد ارواح خلايق مي باشد . ( تفسيرنمونه ، ج 19 ، ص 539 )

دميدن در صور ، هر حقيقتي كه داشته باشد ، دوبار محقق مي شود و لوازم نفخ اول با لوازم نفخ دوم متفاوت است . 

« وَ نُفِخَ فِي الصُّورِ فَصَعِقَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِي الأرْضِ إِلا مَنْ شَاءَ اللَّهُ ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُونَ . »  ، ( زمر ، 39 / 68 )

   بنابراين اولين حادثه نفخه صور در قرآن از آن به صيحه ياد مي شود « مَا يَنْظُرُونَ إِلا صَيْحَةً وَاحِدَةً تَأْخُذُهُمْ وَ هُمْ يَخِصِّمُونَ . » ، (يس ، 36 / 49 ) البته تعبير به صيحه هم براي نفخ صور اول و هم براي نفخ صور دوم آمده است .

نكتة چهارم : چگونه امواج صوتيِ صوراسرافيل تمام جهان را فرا مي گيرد با اينكه  مي دانيم امواج صوتي از دويست و چهل متر در ثانيه تجاوز نمي كند در حالي كه نور بيش از يك ميليون بار از آن سريعتر است ؟

دقت در روايات اين مسئله را روشن مي كند . پيامبر(ص) مي فرمايند : « صور شاخي است از نور كه در آن سوراخهايي به عدد ارواح بندگان است . »

مطر ح شدن مسئله نور روشن مي سازد كه اين فرياد عظيم از قبيل امواج صوتي ما نيست ، فريادي است با امواجي فوق العاده سريعتر از امواج نور كه زمين و آسمان را در فاصله اندكي طي مي كند . ( تفسيرنمونه ، ج19 ، ص 539 )

گروه مستثني شده چه كساني هستند ؟

« وَ يَوْمَ يُنْفَخُ فِي الصُّورِ فَفَزِعَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَنْ فِي الأرْضِ إِلا مَنْ شَاءَ اللَّهُ وَ كُلٌّ أَتَوْهُ دَاخِرِينَ . » ، ( نمل ، 27 ، / ٨٧  ) : همه اهل آسمانها و زمين جز آنها كه خداوند خواسته است مدهوش مي شوند .

الف) آنها جمعي از فرشتگان بزرگ خدا مانند جبرئيل ، ميكائيل و عزرائيل و اسرافيل هستند .

ب) گروهي ديگر حاملان عرش خدا را به دسته اول افزوده اند .

ج) و علامه مجلسي در بحارالانوار به استناد آية «  ... أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ . » ، ( آل عمران ، 3 / ١٦٩ ) شهدا را مستثني دانسته است . ( همان  ، ج 19 ، ص 540 )

د) علامه طباطبايي انبيا را مستثني دانسته است و استناد مي كند كه اولاً مرگ مخصوص چيزهاي دوبعدي است ؛ ثانياً زماني كه خداوند در صحراي محشر مي فرمايد : « ... لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ ؟ » پاسخ «  لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ . » ، ( غافر ، 40 / ١٦ ) از طرف ارواح انبيا داده مي شود . ( تفسرالميزان )

البته اين روايات منافاتي با هم ندارد و از بعضي روايات فهميده مي شود كه گروه باقي مانده نيز مي ميرند.

نكتة پنجم : مرگ براي فرشتگان ، انبياء يا ارواح شهدا چگونه است ؟

شايد مراد از مرگ در مورد آنها جدا شدن پيوند روح از قالب مثالي است ، يا از كار افتادن فعاليت مستمر روح باشد . ( تفسير نمونه ، ج 19 ، ص 538 )

تغيير در ساختار و نظام جهان خلقت

همان طور كه گذشت ، پس از نفخ صور كه همة موجودات صاحب روح چه در دنيا و چه در برزخ  و چه در زمين و چه در آسمان به حالت صعق و بيهوشي مي افتند و مي ميرند ، حوادثي در عالم طبيعت رخ مي دهد و نظام كنوني عالم دگرگون مي شود . قرآن كريم وضعيت كوهها ، آسمانها ، درياها ، اختران و كواكب ، زمين ، خورشيد و ماه را در چنين مقطعي بيان مي كند . درباره نقش كوهها در زمين مي فرمايد :

« وَ الْجِبَالَ أَوْتَادًا . » ، ( نبأ ، 78 / 7 )

« ... وَ أَلْقَى فِي الأرْضِ رَوَاسِيَ أَنْ تَمِيدَ بِكُمْ ... . » ، ( لقمان ، 31 / 10 )

 اين كوههاي عظيم و شامخ كه نماد قدرت و استواري اند ، در هنگام ظهور قيامت با اضطراب و رانش شديدي از جاي خود كنده مي شوند و به حركت درمي آيند ؛ حركتي كه همچون حركت ابرها  در آسمان است .

« وَ إِذَا الْجِبَالُ نُسِفَتْ . » ، ( مرسلات ، 77 / 10 )

« وَ تَسِيرُ الْجِبَالُ سَيْرًا . » ، ( طور ، 52 / 10 )

« وَ تَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَ هِيَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ ... » ، ( نمل ، 27 / 88 )

 و شايد در همين هنگام است كه چونان پشم زده شده مي گردند و به سان ريگها روان مي شوند .

« وَ بُسَّتِ الْجِبَالُ بَسًّا * فَكَانَتْ هَبَاءً مُنْبَثًّا . » ، ( واقعه ، 56 /  5 – 6 )

« يَوْمَ تَرْجُفُ الأرْضُ وَ الْجِبَالُ وَ كَانَتِ الْجِبَالُ كَثِيبًا مَهِيلا . » ، ( مزمل ، 73 / 14 )

و از آيات ديگر استفاده مي شود كه همواري زمين ، پس از به حركت درآمدن كوهها و خرد شدن آنهاست ، به طوري كه با زايل شدن كوهها و برآمدگيها ، زمين آشكار و هموار گشته بي آنكه حجاب و حايلي در آن وجود داشته باشد .

« وَ يَوْمَ نُسَيِّرُ الْجِبَالَ وَ تَرَى الأرْضَ بَارِزَةً ... . » ، ( كهف ، 18 / 47 )

«  وَ يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْجِبَالِ فَقُلْ يَنْسِفُهَا رَبِّي نَسْفًا . فَيَذَرُهَا قَاعًا صَفْصَفًا . لا تَرَى فِيهَا عِوَجًا وَلا أَمْتًا . » ، ( طه ، 20 / 105 - 107 ) كوههاي راسخي كه هيچ نيرويي چون بادهاي سهمگين نمي توانست آن را تكان دهد ، در اثر حركت و كوبيده شدن به سرابي وهمي تبديل مي شوند كه هيچ نشاني از كوه بودن ندارند .

«  وَ سُيِّرَتِ الْجِبَالُ فَكَانَتْ سَرَابًا . » ، ( نبأ ، 78 /  20 )

براساس آيات ديگر ، در روز قيامت زمين كشيده مي شود و به زمين ديگري تبديل مي گردد .

«  وَ إِذَا الأرْضُ مُدَّتْ * وَ أَلْقَتْ مَا فِيهَا وَ تَخَلَّتْ . » ، ( انشقاق ، 84 / 3 - 4 )

« يَوْمَ تُبَدَّلُ الأرْضُ غَيْرَ الأرْضِ وَ السَّمَاوَاتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْوَاحِدِ الْقَهَّارِ . » ، ( ابراهيم ، 14 / 48 )

ممكن است مراد آيه اين باشد كه نظام حاكم بر زمين قيامت غير از نظام كنوني بر زمين است ؛ علاوه بر اينكه زمين قيامت با زمين دنيا فرق دارد . شاهد اين معنا ، رواياتي است كه در آنها آمده است زمين قيامت زميني است كه هيچ معصيت و خطايي در آن واقع نشده است .

 عن الحسين بن علي (ع) : « تُبَدَّلُ الأرْضُ غَيْرَ الأرْضِ » يعني؛

« بارض لم يكتسب عليها الذنوب بارزة ليست عليها جبال ولا نبات كما دحاها اول مرة » ، ( اصول كافي ، ج 4 ، ص 102 )

چنان كه روشنايي زمين در قيامت با روشنايي آن در دنيا تفاوت دارد. اشراق زمين در دنيا با نور خورشيد ، يا كواكب ديگر است ، در حالي كه زمين قيامت به نور پروردگار روشن مي شود. زيرا قيامت ظرف فرو ريختن حجاب اسباب و ظهور كامل توحيد در ديده هاست.

«  وَ أَشْرَقَتِ الأرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَ وُضِعَ الْكِتَابُ ... . » ، ( زمر ، 39 / ٦٩ )

«  إِذَا الشَّمْسُ كُوِّرَتْ * وَ إِذَا النُّجُومُ انْكَدَرَتْ * وَ إِذَا الْجِبَالُ سُيِّرَتْ . » ، ( تکویر ، 81 / 1 ـ 3 ) آفتاب تيره شود و ستارگان فرو ريزند و كوهها به حركت در آيند.

« وَ تَكُونُ الْجِبَالُ كَالْعِهْنِ الْمَنْفُوشِ . » ، ( قارعه ، 101 / ٥ ) كوهها همچون پشم حلاجي شده .

« يَا أَيُّهَا النَّاسُ اتَّقُوا رَبَّكُمْ إِنَّ زَلْزَلَةَ السَّاعَةِ شَيْءٌ عَظِيمٌ * يَوْمَ تَرَوْنَهَا تَذْهَلُ كُلُّ مُرْضِعَةٍ عَمَّا أَرْضَعَتْ وَ تَضَعُ كُلُّ ذَاتِ حَمْلٍ حَمْلَهَا وَ تَرَى النَّاسَ سُكَارَى وَ مَا هُمْ بِسُكَارَى وَ لَكِنَّ عَذَابَ اللَّهِ شَدِيدٌ . » ، ( حج ، 22 / ٢ )

 

در نظام كهكشانها حركتها طوري تنظيم شده كه كرات آسماني به هم نمي خورند و اصطكاكي با هم ندارند مثلاً خورشيد برخوردي با ماه ندارد «  لا الشَّمْسُ يَنْبَغِي لَهَا أَنْ تُدْرِكَ الْقَمَرَ ... . » ، ( یس ، 36 / ٤٠ ) ولي در زماني كه بناست قيامت به پا شود اين نظام به هم خورده و خورشيد و ماه هر يك از مدار اصلي خود خارج و در يكجا جمع مي شوند « وَ جُمِعَ الشَّمْسُ وَ الْقَمَرُ . » ، ( قیامت ، 75 / ٩ )

استخراج نمونه ها :

سوره قارعه :

1- پراكنده شدن مردم      2- متلاشي شدن كوهها

سوره انشقاق :

 1- شكافته شدن آسمان   2- دگرگون شدن زمين   3- بيرون آمدن آنچه در دل زمين است .

سوره تكوير :

 1- تاريك شدن خورشيد  2- خاموش شدن ستارگان   3- روان شدن كوهها  4- شتران ، بچه ها را رها مي كنند .  5- وحوش گرد آورده مي شوند .  6- درياها جوشان مي شوند .

تفاوتهاي نظام دنيا و آخرت

از اين آيات چنين به نظر مي رسد كه با برچيده شدن عالم طبيعت ، نظام حاكم بر آخرت ، غير از نظام موجود در دنياست . آخرت مقصد عالم طبيعت است ، نه عين آن . از اين رو نه آسمان آخرت مانند آسمان دنياست ، و نه زمين آن مانند اين زمين ، نه بوستانهايش شباهتي به بوستانهاي دنيا دارد و نه آتشش به سان آتش دنياست ؛ هر چند كه بي ارتباط با يكديگر نيستند. زمين آخرت غير از زمين دنياست ، و براي دنيا زميني است نه مانند آنچه براي آخرت است . فهم ما از زمين  و ديگر موجودات عالم طبيعت اندك تواني براي فهم زمين و ديگر موجودات عالم آخرت در اختيار ما مي نهد . اما نبايد گمان كرد كه آخرت  همان دنياست كه دوباره تجديد بنا شده است . به همين خاطر آخرت و قوانين واحكام آن با دنيا و نظام قانونمند آن متفاوت است ؛ همان تفاوتي كه ميان موجودكامل و ناقص وجود دارد .

   پس مقصد ، عالم آخرت است و همه نظام هستي با طوع و رغبت به سوي اين مقصد رهسپارند . اما اين هدايت و بيان الهي براي آن است كه انسان نيز اين واقعيت را با همه لايه هاي وجودي خود به رسميت شناخته ، بدان ايمان آورد و با دستكاري كردن دستگاه معرفت و اخلاقي خويش در برابر اين واقعيت ايستادگي نكند . از اين رو با بر پا شدن قيامت ، در كنار حوادثي كه بر عالم طبيعت مي گذرد ، وضعيت آدمي نيز از جهات مختلف دگرگون مي شود.

نكتة ششم : حشر حيوانات چگونه است ؟

«  وَ مَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الأرْضِ وَ لا طَائِرٍ يَطِيرُ بِجَنَاحَيْهِ إِلا أُمَمٌ أَمْثَالُكُمْ مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ . »  ، ( انعام ، 6 / 38 )

  « هيچ جنبنده اي در زمين و هيچ پرنده اي كه با دو بال خود پرواز مي كند نيست مگر اينكه امتهايي همانند شما هستند . ما هيچ چيز را در اين كتاب فروگذار نكرديم ، سپس همگي به سوي پروردگارشان محشور مي شوند . » 

   ظاهر اين است كه ضمير « هِمْ » در « ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ » به انواع و اصناف جنبندگان و پرندگان برمي گردد ، بدين جهت قرآن براي آنان رستاخيز قائل شده است و بيشتر مفسران اين مطلب را پذيرفته اند . 

   شك نيست كه اولين شرط حساب و جزا ؛ عقل و شعور و به دنبال آن تكليف است و براي اين مطلب مداركي در دست است : ماجراي سليمان و مورچه و صحبتهاي مورچه ، ماجراي هدهد و سليمان ، زنبور عسل و لانه سازي و كبوترهاي نامه رسان . . .

   در روايات اسلامي احاديث متعددي در زمينه رستاخيز حيوانات آمده است : از ابوذر نقل شده كه در خدمت پيامبر (ص) بوديم ، دو بز به يكديگر شاخ مي زدند . پيامبر فرمود : مي دانيد چرا اينها به يكديگر شاخ مي زنند ، حاضران گفتند : نه . پيامبر(ص) فرمود : ولي خدا مي داند چرا ؟ و به زودي در ميان آنها داوري خواهد كرد. ( تفسيرنمونه ، ج 5 ، ص 220 الي 225 )

آيا حيوانات نيز تكليف دارند ؟

تكليف مراحلي دارد و هر مرحله ادراك و عقلي متناسب خود مي خواهد ، تكاليفي در قوانين اسلامي است كه بدون داشتن يك سطحي عالي از عقل ، انجام آن ممكن نيست ، اما مرحله پايين تري از تكليف كه مختصري از فهم و شعور براي آن كافي است ، ما نمي توانيم آن را در مورد حيوانات انكار كنيم . همان گونه كه نوجوان 14 ساله كه به سن بلوغ نرسيده اگر مرتكب قتل شود ( عمداً ) در حالي كه زيانهاي اين عمل را مي داند ، مجازاتهاي خفيف تري براي او در نظر گرفته مي شود .

   پس اگر آيه  « وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ . » ، ( تکویر ، 81 / 5 ) را به معناي حشر در قيامت بگيريم ( نه حشر و جمع به هنگام پايان اين دنيا ) يكي از دلايل نقلي اين بحث خواهد بود . (همان ، ج 5 ، ص 6 – 225 )

علامه طباطبايي نيز در تفسيرالميزان حشر حيوانات را طبق آيه فوق تأييد مي كند .

ب) مرحلة دوم :

1. نفخ صور دوم : نفخه حيات « ... ثُمَّ نُفِخَ فِيهِ أُخْرَى فَإِذَا هُمْ قِيَامٌ يَنْظُرُونَ . »  ، ( زمر ، 39 / 68 )

2. زنده شدن همه انسانها .

امامان معصوم درباره زندگي برزخي مي فرمايند :

زندگي در برزخ « في صوره كصوريه » ، ( بحار ، ج 6 ، ص 244 ) است يعني در بدني همانند همين بدن دنيايي ، فراموش نكنيم بدني را كه در خواب با آن هجرت مي كنيم عيناً مثل همين بدني است كه در اينجا خوابيده يعني بدن سبك عيناً مانند بدن سنگين است . در حديث ديگر مي فرمايد : « في قالب كقالبه في الدنيا » ، ( اصول كافي ، ج 3 ، ص 245 ) زندگي در قالب و كالبدي است همانند همان قالب و بدن دنيايي او . و در حديث ديگر مي خوانيم : « كهيئة الاجساد » ، ( همان منبع ) زندگي در آن عالم در قالبي است همانند بدن دنيايي كه در اصطلاح به آن بدن قالب مثالي مي گويند.

بنابراين هم عذاب و فشار قبر و هم شادي ها همه با قالب مثالي و بدن سبك صورت مي گيرد و لذا اگر مرده اي را سوزاندند وخاكسترش را به باد دادند و اصلاً براي او قبري نبود و يا مرده اي را درنده اي خورد و يا به دريا انداختند باز هم فشار و عذاب يا شادي خواهد داشت چون لذت و شادي مربوط به روح است آن هم با بدن سبك و لطيف ، شما با اين بدن سنگين هر رفتاري بكنيد كاري به آن بدن سبك نخواهد داشت .

نكتة هفتم :  فاصلة ميان دو نفخه چه اندازه است ؟

از آنجا كه حرف عطف « ف » براي فاصله نزديك و « ثم » براي فاصله دور است استفاده مي شود كه فاصله اي وجود دارد اما در بعضي از روايات اين فاصله چهل سال ذكر شده است . [ البته معلوم نيست كه معيار آن سال دنيوي باشد يا اخروي ؟ ]

لازم به ذكر است كه هر دو نفخه ناگهاني و بدون هيچ مقدمه اي آغاز مي شود لذا بايد هر لحظه آماده چنان حادثة عظيمي باشيم . ( تفسيرنمونه ، ج 19 ، ص 543 )

3. نوراني شدن زمين : «  وَ أَشْرَقَتِ الأرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا ... . » ، ( زمر ، 39 / ٦٩ )

سه تفسير مهم درباره آيه فوق :

الف) منظور از نور رب ، حق و عدالت است كه خداوند زمين را به آن نوراني مي كند . ( علامه مجلسي و زمخشري )

ب) اشاره به نوري غير از ماه و خورشيد كه خداوند مخصوص آن روز مي آفريند .

ج) علامه طباطبايي : مراد از روشن شدن زمين به نور پروردگار كه از خصوصيات قيامت است همان انكشاف غطاء و كنار رفتن حجابها و پرده هاست و ظاهر شدن حقايق اشياء و اعمال انسانها از خيرو شر مي باشد. شاهد اين مطلب این آيه است  : « لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ . » ، ( ق ، 50 / 22 ) : « تو در اين موضع در غفلت بودي ، ما پرده را از كنار چشمت برداشتيم و امروز چشمت به خوبي مي بيند. »

درست است كه اشراق الهي در آن روز همه چيز را شامل مي شود ولي ذكر خصوص زمين در اين ميان به اين دليل است كه هدف اصلي بيان حال مردم روي زمين در آن روز است .  ( همان ، ج 19 ، ص 544 )

در كتاب به تفسير اول و سوم اشاره شده است .

4. برپا شدن دادگاه عدل الهي : به اعمال رسيدگي مي شود ، كتابي قرار داده مي شود كه در آن اعمال از كوچك و بزرگ ثبت است . «  ... لا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَ لا كَبِيرَةً إِلا أَحْصَاهَا ... . » ، ( كهف ، 18/ 49 )

5. حضور پيامبران و امامان و گواهان : « وَ أَشْرَقَتِ الأرْضُ بِنُورِ رَبِّهَا وَ وُضِعَ الْكِتَابُ وَ جِيءَ بِالنَّبِيِّينَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْحَقِّ وَ هُمْ لا يُظْلَمُونَ . » ، ( زمر ، 39 / ٦٩ )

علاوه بر شهادت پيامبران ، شهادتهاي ديگري نيز وجود دارد كه عبارتند از :

الف) شهادت فرشتگان الهي : «  وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحَافِظِينَ * كِرَامًا كَاتِبِينَ * يَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ . » ، ( انفطار ، 82 / 10-12 )

ادامه مطلب

[ جمعه 8 مهر 1390برچسب:, ] [ 7:4 قبل از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

کشفی مهم در مورد داستان حضرت موسی

مستندات علمی و باستان شناسی- (چگونه فرعون و لشکریانش گرفتار عذاب الهی شدند؟)


منطقه" نویبه" در عربستان برای تمام پیروان مذاهب الهی و بخصوص پیروان حضرت موسی (ع) مکان مقدسی میباشد .

 

این منطقه همانجایی است که حضرت موسی (ع) و پیروانش بعد از گذشتن از دریای سرخ و نجات از دست فرعون و همراهانش , محل سکونت او و یارانش شد . امروزه مردمان سایر کشورها با مذاهب مختلف از قبیل مسلمان و مسیحی و یهودی به این مکان می ایند تا یادگار ان دوران را بچشم ببینند . مکانی که هنوز هم میتوان خشم الهی را در انجا احساس کرد . ستونی که یاران حضرت موسی (ع) به دستور او ساختند (این ستون را امروز با نام کلومن یا یادگار موسی کلیم میشناسند )

تا یادگار عذاب و رحمت الهی - برای نسل امروز باشد – شاید همین احساس باعث شد تا " رونی وایت " از خود بپرسد ایا براستی عذابی در کار بوده است؟! در اطراف او یک ستون و خرابه های باقی مانده از روزگاران بسیار دور قرار داشت – و روبروی او دریای قرار گرفته بود با نام دریای سرخ ... ایا این دریا از وسط به دو نیم شده بود تا یکی از عزیزترین بندگان خدا به همراه یارانش از میانش بگذرند!! و سپس فرعون و لشکریان با یکی از وحشتناکترین عذابهای پروردگار روبرو شوند.؟!! ( و اترک الــبحر رهوا" انهم جند مغرقون و دریا را به ارامی ترک کن انها لشکری هستند که غرق خواهند شد . 25 / دخان) همین سئوال باعث شد تا یکی از سخترین و پیچیدترین عملیات باستان شناسی توسط " رونی وایت " و یارانش اغاز شود .

در بین محققان و اندیشمندانی " رونی وایت " چهره شناخته شده ای میباشد .. اولین کار تحقیقاتی او جستجو برای یافتن نشانه های از کشتی حضرت نوح (ع) بود . او موفق شد مدارک و مستنداتی را که قبل از او بصورت پراکنده منتشر شده بود را بصورت کتابی کامل منتشر کند . ایا او می توانست نشانه های از عذاب الهی را که دشمنان حضرت موسی (ع) گرفتار ان شده بودند را بیابد.؟! این عملیات تنها یک عملیات باستان شناسی نبود – بلکه معبری بود به عمق حقیقت تاریخ ... " وایت " برای تعیه بودجه این کار عظیم نیاز به یک حامی مالی قوی و یک تیم زبده از محققین سایر علوم و رشته های دیگر داشت . کارشناسان موزه لور پاریس این کار را یک کار نشدنی و یک تلاش بیهوده می دانستند – زیرا وایت تصمیم داشت دریای سرخ را وجب به وجب جستجو کند و پیدا کردن اثار یک چنین پدیده ای انهم در عمق دریا و با گذشت چیزی حدود 3500 سال تقریبا" یک کار محال بنظر میرسید . عاقبت یک میلیادر سعودی بنام "محمد سلیمان "حاضر شد بودجه این عملیات گسترده را تقبول کند . محققین و دانشمندانی از کشور فرانسه – المان – امریکا حاضر شدن وایت را در این راه همراهی کنند . ابتدا باید مشخص می شد که حضرت موسی (ع) و یارانش از کجا به راه افتاده اند و کدام فرعون مغضوب پروردگار شده است .. کوچکترین مدرک میتوانست انها را به سر منزل اصلی برساند .. همانگونه که در بالا عنوان شد منطقه" نویبه" در عربستان اخرین ایستگاه حضرت موسی (ع) و یارانش بوده است . یک مورخ یونانی اشاره کوتاهی به این واقعه عظیم کرده است . او میگوید : حضرت موسی (ع) و یارانش از شمال منطقه جیزه (هیلیوپولیس ) براه افتاده و بعد از گذشتن از کوه ها و بیابانهای سینا خود را به منطقه ای (هایروت ) نزدیک به ابهای خلیج عقبه رسانده اند - مورخ یونانی - اینجا را محل غرق شدن لشگریان فرعون می داند . روایت دیگر که توسط مورخان مصری بعد از گذشت 1800 سال بعد از ان واقعه نگارش شده است ,حکایت از ان دارد که حضرت موسی (ع) از منطقه نزدیک جیزه حرکت کرده و بعد از گذشتن از رودخانه سینا ( امروزه این رودخانه را با نام خلیج سوئز میشناسیم ) وارد منطقه بنام الطور در صحرای سینا شده و سپس خود را به نزدیکی خلیج عقبه امروزی رسانده و بعد از گذشتن از آن در " نویبه " سکنا گزیدن . بررسی چنین منطقه ای با چنین ابعادی که شامل دو منطقه دریایی میشود تقریبا" یک کار غیر ممکن بنظر می رسد . " رونی وایت " در کتابش میگوید : بعد از کسب اجازه مسئولین مصری و عربستان سعودی بیش از 3000 پرواز بر روی منطقه انجام شد, اما هیچ نشان قابل اعتمادی بدست نیامد . " روسی پترسون " یکی از همراهان " وایت " با ابزار الات پیشرفته تمام ساحل عقبه را چه در مرز مصر و چه در مرز سعودی با وسواس زیاد مورد کتکاش قرار داد. . تیم دیگری تاریخ مصر باستان را مطالعه میکردند . انها میخواستند بدانند کدام فرعون مورد غضب پروردگار یکتا قرار گرفته بود .

‏ ﴿ 77 ﴾ طه : جزء 16 
و در حقیقت به موسى وحى کردیم که :بندگانم را شبانه ببر، و راهى خشک در دریا براى آنان باز کن که نه از فرارسیدن[ دشمن ]بترسى و نه[ از غرق شدن ]بیمناک باشى.
نقشه های که توسط ماهواره ها تعیه شده بود – به تیم تحقیقاتی " رونی وایت " جان تازه ای بخشید . در این تصاویر نقطه ای در خلیج عقبه که به دریای سرخ منتهی می شد وجود داشت که عمق آن نسبت به مکانهای دیگر کمتر بود –

           

   

 آیا حضرت موسی (ع) و یارانش از این منطقه عبور کرده بودند.؟ ایا فرعون و لشکریانش در این مکان به عذاب الهی گرفتار شده بودند.؟! این سئوالاتی بود که " رونی وایت " و تیم همراهش را لحظه ای ارام نمی گذاشت . چهار غواص با ملیتهای گوناگون کار اکتشاف دریایی را به سرپرستی " جاناتان گری " به عهده داشتند . اولین غوص در امتداد مرزهای ساحلی سینا انجام شد , " جاناتان گری " میگوید : کار بسیار سخت و طاقت فرسائی بود – کار باستان شناسی انهم در زیر اب انسان را خیلی زود خسته می کند – اما همه ما سختی کار را میدانستیم – گاهی باید ماسه ها را تا عمق 5 متری کنار میزدیم – گاهی باید صخره ای را جابجا میکردیم .. کار زير آب به دليل شرايط متفاوت بسيار سخت و طاقت‌فرساست و بويژه اين که در چنين کاوشهايی بايد نهايت ظرافت و دقت را نيز در نظر داشت. برای اين منظور گروههای فنی و علمی زيادی باید با یکدیگر همکاری میکردند . بعد از گذشت 6 ماه اولین نشانه ظاهر شد . یکی از غواصان مرجان عجیبی را در عمق آب مشاهده کرده بود, ان مرجان در واقع چرخ ارابه ای بود که افسران بلندپایه مصری اجازه سوار شدن بر ان را داشتند .

بلافاصله پمپ های تخلیه ماسه کار لایروبی را آغاز کردند . اخبار این اکتشاف خیلی زود به مقامات سعودی رسید و منطقه بسرعت در محاصره ماموران امنیتی قرار گرفت . " رونی وایت " میگوید : بعد از 34 روز من هم لباس غواصی بتن کردم و همراه غواصان به زیر اب رفتم . باور کردنی نبود – چرخهای ارابه ها – سپرهای نظامی و وسایلی که بخاطره شرایط محیطی فرم خود را از دست داده بودند . غواصان توانسته بودند مقداری استخوان اسب و همچنین استخوان انسانی را از عمق دریا بالا بیاورند . نام " رونی وایت " و همراهانش برای همیشه در تاریخ ثبت شده بود .. انها توانسته بودند مدارکی از یک عذاب الهی را برای نسل امروز جمع اوری کنند .


        

      
 


بعد از انتشار اخبار محققان مختلفی این فاجعه عظیم را مورد بررسی قرار دادند . نقشه ای از محیط تعیه شد, عمق آب , فاصله بین دو خشکی و محاسبات دیگر به کامپیوتری داده شد .. نتیجه وحشتناکتر از ان بود که انها فکر میکردند . از میان بادها و طوفانها , طوفان "
N.G.S " که در سال 1982 جنوب فلوریدا را مورد حمله قرار داده بود برای این محاسبه در نظر گرفته شده بود . این طوفان از گروه B میباشد که تقریبا" مشابه ان هر سال سواحل امریکا را مورد اماج قرار می دهد . بخاطره کم عمق بودن ان منطقه نسبت به جاهای دیگر و همچنین نزدیکی دو ساحل ... سونامی وحشتناک حاصل میشود .. همانگونه که مستحضر هستید .. امواج وقتی در مکانهای عمق دار اقیانوس شکل میگیرد قدرت انچنانی ندارد .. اما هرچه که به ساحل نزدیک میشود ارتفاع ان افزایش و قدرت تخریب ان بسیار گسترده میشود . مشابه همان سونامی که چند سال کشورهای شرق اسیا را مورد تهاجم گسترده خود قرار داد . پس از نظر علمی هم ان منطقه مناسب ترین مکان برای عذاب الهی بوده است ... تصویر این محاسبه و همچنین شدت تخریب ان در تصویری که برای شما در نظر گرفته شده کاملا" نمایان است .



 



رامسس دوم – فرعونی که مورد غضب پروردگار قرار گرفت .
فَالْيَوْمَ نُنَجِّيکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آيَةً وَإِنَّ کَثِيراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آيَاتِنَا لَغَافِلُون
پس امروز نجات میدهیم بدنت را تا باشی برای ایندگان نشانه ای و همانا بسیاری از مردم از نشانه های ما غافلند . 92 – یونس

یکی از سئوالاتی که باستان شناسان و همچنین محققان بدنبال پیدا کردن جوابی برای آن هستند, فرعونی است که مورد غضب پروردگار یکتا قرار گرفت است . اکثر مورخان اعتقاد دارند " رامسس دوم " فرعون معاصر حضرت موسی (ع) بوده است .

مفسران قرآن مجید هم بر این عقیده هستند ,شرح حالی که در آیات قرآن وجود دارد بیشتر از همه با رامسس دوم مطابقت دارد – که در طول مطلب به ان اشاره خواهم کرد . رامسس دوم پادشاهی است که در جنگ جان خود را از دست داده است – متاسفانه کتیبه های و ستون های تاریخی که در وصف پادشاهان حک می شده است اطلاعات زیادی در این زمینه به ما نمیدهد, برای مردم و بخصوص وارثان تاج و تخت این لکه ننگی بوده که در تاریخ از خدایشان به عنوان یک شکست خورده یاد شود . در اینکه مومیایی رامسس دوم فاقد زخم یا جراحات ناشی از جنگ باشد- شکی وجود ندارد .. و همین ادعا میتواند نشانی از غرق شدن این فرعون به امر پروردگار باشد . " رامسس کبیر یا رامسس دوم " در سن 22 سالگی به فرمانروائی مصر میرسد و تا سن 92 سالگی مناطق بسیاری را با جنگ و خونریزی تصرف می کند . او کشورگشائی بسیاری در فلسطین – لبنان – سوریه – ترکیه داشته است و بخاطره خراجهای که از حکام دیگر ولایات میگرفته- ثروت بیشماری را جمع اوری می کند . در کتیبه های بجامانده از رامسس دوم به عنوان پروردگار و خداوند بی همتا یاد شده است . مجسمه غولپیکر او امروزه بازدیدکنندگان بسیاری را مجذوب خود کرده

 

 


برچسب‌ها:
[ جمعه 8 مهر 1390برچسب:, ] [ 6:59 قبل از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]

 

یادش به خیر روزهای همجواری با شهر بهشت.....

یادش به خیر روزهای میهمانی در حریم عشق.....

یادش به خیر روزهای بی قراری در کنار تو، روزهایی که در کنارم بودی و چقدر دور بودم از تو....

چقدر سخت است دور بودن از معشوق......

فدای یک لحظه نگاهت.....

باز هم دلم تنگ است و تنها تو می توانی درک کنی تنهایی هایم را......

دلم پر می زند برای روزهای بی قراری.....

دلم تنگ است امشب.....و اشک من از جنس آه است و نیاز ......

و هر دم  دلم  می شکند به یاد تو.....

به یاد تو......

 و فقط دوست خداست....


برچسب‌ها:
[ جمعه 1 مهر 1390برچسب:, ] [ 2:37 بعد از ظهر ] [ علی ترکاشوند ]
صفحه قبل 1 ... 43 44 45 46 47 ... 64 صفحه بعد
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید
آرشيو مطالب
5 تير 1394
0 تير 1394 5 خرداد 1394 3 خرداد 1394 2 خرداد 1394 1 خرداد 1394 7 ارديبهشت 1394 7 فروردين 1394 4 اسفند 1393 1 اسفند 1393 3 بهمن 1393 3 دی 1393 5 شهريور 1393 4 شهريور 1393 6 خرداد 1393 6 ارديبهشت 1393 3 ارديبهشت 1393 7 ارديبهشت 1392 6 ارديبهشت 1392 5 ارديبهشت 1392 4 ارديبهشت 1392 3 ارديبهشت 1392 1 ارديبهشت 1392 7 فروردين 1392 0 فروردين 1392 7 اسفند 1391 6 اسفند 1391 5 اسفند 1391 4 اسفند 1391 3 اسفند 1391
امکانات وب

آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 106
بازدید هفته : 109
بازدید ماه : 1431
بازدید کل : 43310
تعداد مطالب : 632
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


خبرنامه وبلاگ:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید


استخاره با قرآن
استخاره با قرآن

ختم آیت الکرسی جهت ظهور
بسم الله الرّحمن الرّحیم

اللّهُ لاَ إِلَـهَ إِلاَّ هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الأَرْضِ مَن ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ يَعْلَمُ مَا بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ يُحِيطُونَ بِشَيْءٍ مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ يَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِيُّ الْعَظِيمُ لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ
امکانات وب
ذکـــــر ایــــام هـــفتـــه
ورق زدن قرآن آنلاین